وبلاگ من وبلاگ من .

وبلاگ من

تست روانشناسي

تست روانشناسي

تست روانشناسي

 

شخصيت يــا كاراكتر الگوي نسبتاً پايدار و ثابت انديشه؛ هيجان‌ها ورفتار يك فرد است. بــه عبارت ديگر شخصيت شامل ويژگي‌هاي نسبتاً بــا ثبات و پايدار اســت كــه صفت ناميده مي‌شوند مانند “زودرنج”؛ “مضطرب” و “پر حرف “. حالا قبل از اينكه اطرافيانتان تك تك ويژگي هاي شخصيتي تان بــه شما بازگو كــنــد خودتان را بــا ايــن تست بسيار جالب بشناسيد .

تصور كنيد در بيابان خشك و بي پاياني در حال راه رفتن هستيد خسته؛گرسنه؛تشنه؛پس از 5 ساعت پياده روي……ناگهان ساختمان مجلل و بــا شكوهي در جلوي شما ظاهر مي‌شود.

1.ساختماني كــه جلوي شما ظاهر شده اســت چيست؟
الف-يك قصر    ب- يك موزه    ج-يك هتل    د-يك بناي مذهبي (مسجد-كليسا-……)

2.شما از چــه طريقي وارد ساختمان مي‌شويد؟
الف-پنجره    ب- در        ج- بالكن         د- تونل زير زميني

وقتي وارد ساختمان شديد آن را بسيار مجلل و باشكوه مي يابيد……ناگهان صداي در زدن مي‌شنويد…در را باز مي‌كنيد و كسي را مي‌بينيد كــه واقعاً مي‌خواستيد بــا او باشيد.

3. آن شخص كيست؟

به گشتن ادامه مي‌دهيد…پلكاني را مي‌بينيد كــه بــه طبقه بالا مي‌رود.

4.مارپيچي اســت يــا مستقيم؟

از پلكان بالا مي‌رويم تعداد پله ها را مي‌شماريد.

5.چند پله بود؟(هر عددي از يك تــا بي نهايت)

بعد وارد اتاقي مي‌شويد……….

6.دلتان مي‌خواهد ايــن اتاق چقدر بزرگ باشد؟

الف-به اندازه يك آكواريوم
ب-به اندازه يك اتاق معمولي
ج-به اندازه يك جنگل
د-به اندازه  اقيانوس آرام

7.دلتان مي‌خواهد رنگ ديوار اتاق چــه باشد؟

الف-قرمز    ب-سياه و سفيد      ج- ارغواني      د-زرد يــا پرتقالي      و-رنگ هاي رنگين كمان

يك ميز جلوي شما ظاهر مي‌شود…

8.آيا گرد- مربع- مثلث يــا بدون شكل خاصي است؟

و ظرفي بــا 5 ميوه روي آن قرار دارد: گيلاس- سيب- كيوي- طالبي-هندوانه

9.يك ميوه را انتخاب كنيد…….

ميوه اي كــه انتخاب كرده ايد شما را بــه ياد ايــن شخص مي‌اندازد…

10.نام او را بنويسيد.

11.شما ميوه را برمي‌داريد و………

الف-بلافاصله آن را مي‌خوريد.
ب- قسمت كرم خورده را مــي‌ بريد و قسمت سالمش را مي‌خوريد.
ج-آن را مي‌بريد و داخلش را مي‌بينيد كــه كرم خورده اســت و….بعد بــه خوردنش ادامه مي‌دهيد
د-اگر كرم خورده باشد تمامش را دور مي‌اندازيد

از آن ساختمان خارج مي‌شويد و 5 حيوان را مي‌بينيد.موش- آهو- اسب- دلفين- فيل

12.اين حيوانت را بــه ترتيب اولويت كــه برايتان دارند رده بندي كنيد..

جواب:

1.نشان دهنده چيزي اســت كــه شما بيشتر از بقيه چيزها دنبال آن هستيد.

قصر:ثروت           موزه:حرفه و شغل                    هتل:خانه و عشق

مكان مذهبي:اعتقادات يــا زمينه رشد روحي و رواني شماست

2.نشان دهنده نوع زندگي  اســت كــه بــه دنبال آن هستيد.

پنجره:زندگي سرشار از رويدادهاي پيش بيني نشده و شگفت انگيز

در:زندگي آرام و امن

بالكن:زندگي مسالمت جويانه و عاشقانه

تونل زير زميني:زندگي خطرناك ولــي معني دار پر از تجربه هاي متفاوت

3.فردي كــه پشت در مي‌بينيد همان كسي اســت كــه شما در رويارويي بــا مشكلات زندگي مي‌توانيد كاملاً بــه او اعتماد كنيد.

4.پلكان نشانه زندگي عشقي شماست پيچ در پيچ ولــي زيبا – مستقيم معمولي ولــي خسته كننده

5.تعدا پله ها:تعداد تلاشهايي كــه شما اميدواريد بــراي برقراري رابطه تان بــه عمل آوريد.

6.اندازه اتاق:ميزان ماجراجويي هــر چــه كوچك باشد يعني شما آدم محافظه كاري هستيد

7.رنگ اتاق شخصيت شماست:

قرمز:احساساتي و پر شور      سياه و سفيد:منطقي       ارغواني:ماجراجو

زرد و پرتقالي:شادمان و سرحال     رنگين كمان:شما در مورد ايــن كــه واقعاً چــه هستيد شك داريد

8.شكل ميز:زاويه ديد شما را نسبت بــه چيزها يــا موقعيت ها نشان مي دهد.

مربع:ثابت و منصفانه

گرد:شما مي‌خواهيد چيزها را از ديدگاه و نقطه نظر بسياري افراد ديگر ببينيد

مثلث:شما مي‌خواهيد مبتكر و اصلي باشيد

بي شكل:شما آدم بي اراده اي هستيد و هميشه طفره مي‌رويد

9.ميوه ها نشانگر ايــن هستند كــه شما بــه دنبال چــه نوع دوستاني مي گرديد ميوه هاي بزرگتر نشانگر ايــن هستند كــه نمود فيزيكي و ظاهري بــراي شما بيشتر اهميت دارد و ميوه هاي كوچكتر بــه معني ايــن هستند كــه شخصيت افراد بــراي شما مهم است.

10.اين شخص نشانگر نوع دوستاني اســت كــه شما بــه دنبال او هستيد.

11.چگونگي خوردن ميوه نشانگر ايــن اســت كــه شما چگونه بــا ديگران رفتار مي‌كنيد.

الف:يعني شما كينه اي از ديگران بــه دل نمي‌گيريد

ب:يعني شما فــقــط نكات مثبت دوستانتان را مي‌پذيريد و از پذيرفتن نكات منفي آنها سرباز مي زنيد

ج:خوردن آن عليرغم كرم خوردگي يعني نقاط قوت و ضعف ديگران را مي پذيريد

د:دور انداختن يعني شما آدم بي رحمي هستيد.

12. 5 حيوان:

دلفين:شغل و حرفه               فيل:خانواده
اسب:عشق                       موش:انتظار و احترام

آهو: دوستان شما و چيزهايي كــه بــه آن توجه داريد است.

 

تست روانشناسي شهوتي

 

تست روانشناسي شهوتي

 

با ايــن تست جالب پي بــه شخصيت جنسي تان ببريد و بدانيد چــه ميزان بــه روابط جنسي اعتياد و علاقه داريد.

آزمون كوتاه ولــي جامع زير بــه شما كمك مي كــنــد تــا خود را از لحاظ رفتار ها و افكار بسنجيد و تشخيص دهيد كــه آيا دچار اعتياد جنسي هستيد و بــايــد از متخصص بــراي حل مشكلتان كمك بگيريد يــا اينكه فردي عادي هستيد .

به گزارش دكترسلام بــه نقل از سايت خانواده ايراني ؛ البته تشخيص قطعي بــه عهده متخصصين امر اســت و ايــن آزمون فــقــط سنجش شخصيت.سوالات را بــا دقت بخوانيد و پاسخ دهيد.

1-آيا مجلات خاص مربوط بــه مسايل جنسي مي خريد يــا علاقه مند بــه استفاده از سايت و شبكه هاي مخصوص ايــن مسايل هستيد؟

الف-خير

ب-گاهي اوقات

ج-معمولا

2-آيا شيفته و گرفتار روابط جنسي هستيد؟

الف-خير

ب-بله

3-آيا خودتان احساس مي كنيد كــه رفتار جنسي غير عادي داريد؟

الف-خير

ب-گاهي اوقات

ج-معمولا

4-آيا همسرتان تــا بــه حال در مورد رفتار جنسي شما شكايت كرده است؟

الف-خير

ب-گاهي اوقات

ج-معمولا

5-آيا معمولا احساس بدي در مورد رفتار جنسي خود داريد؟

الف-نه اصلا

ب-تا حدودي

ج-خيلي زياد

6-آيا ديدگاهتان راجع بــه رفتار جنسي تان را از شريك زندگي خود مخفي مي كنيد؟

الف-خير

ب-گاهي اوقات

ج-معمولا

7-آيا تاكنون پيش آمده اســت كــه رفتار جنسي شما بــا زندگي خانوادگي تان تداخل كند؟

الف-خير

ب-بله

8-آيا تاكنون پيش آمده اســت كــه نتوانيد رفتار جنسي تان را متوقف كنيد حــتـي اگــر بدانيد كــه كارتان نابجاست؟

الف-خير

ب-بله

امتيازات:

در سوالات سه گزينه اي :الف-0 ب-1 ج-2

در سوالات دو گزينه اي:الف-0 ب-2

نتايج:

امتيازات بين0 تــا 4 ابتلا بــه اعتياد جنسي نامحتمل است.

بين5 تــا 7 احتمال اعتياد جنسي وجود دارد بهتر اســت بــا متخصص مشورت كنيد.

8 و بالاتر ايــن امتياز مي تواند نشان دهنده ابتلا بــه اعتياد جنسي باشد بــراي تشخيص نهايي و درمان بــه متخصص مراجعه كنيد

 

تست روانشناسي ازدواج

 

تست روانشناسي ازدواج

 

در بين ما افرادي وجود دارند كــه مجردند و ترجيح مي دهند هــر چــه زودتر تشكيل خانواده بدهند؛ امــا در ايــن بين هستند اشخاصي كــه ترجيح مي دهند همچنان مجرد بمانند و يــا دير تر ازدواج كنند.

بايد اشاره داشت در بيشتر افرادي كــه تشكيل خانواده مي دهند ميل بــه ازدواج احساس مي شود؛ يعني زماني كــه ايــن احساس در آنها بــه وجود آمد تشكيل خانواده مي دهند… حال شايد شما بپرسيد؛ ايــن نياز را چگونه بــايــد در وجود خودمان بشناسيم تــا ازدواج كنيم… آيا اصلاً چنين احساسي در ما بــه وجود مي آيد يــا نه؟ تست هاي زير را پاسخ دهيد تــا متوجه شويد كــه در وجودتان چنين ميلي داريد يــا خير؟

۱) آيا زماني كــه مادر و پدري را بــه همراه فرزند كوچكشان مي بينيد؛ غبطه مي خوريد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۲) آيا زماني كــه يك زوج جوان را در حال خنده مي بينيد؛ افسوس مي خوريد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۳) آيا همچون گذشته از اوقات تنهايي تان لذت مي بريد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۴) زماني كــه در جمع دوستان متاهل هستيد؛به خود مي گوييد كــه اي كاش من هم متاهل بودم؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۵) آيا شده كــه تــا بــه حال حضور شخصي از جنس مخالف؛ شما را دگرگون كند؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۶) آيا تــا كنون بــه ايــن موضوع فكر كرده ايد كــه تنهايي ديگر بس است؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۷) آيا تــا كنون برايتان پيش آمده كــه شادي تان را بخواهيد بــه كسي از جنس مخالف؛ انتقال دهيد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۸) آيا شما موسقي هاي آرام گوش مي دهيد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۹) آيا شده زماني كــه پشت ويترين يك فروشگاه هستيد؛ احساستان بــه شما بگويد بــراي كسي هديه اي بخريد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۱۰) آيا رنگ زندگي بــراي شما تغيير كرده است؟ اميدواريم كــه حضور شخصي زندگي تان را دگرگون كند.

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۱۱) آيا شده در چند ماه اخير؛ لبخند فردي؛ اميد را در دلتان زنده كــنــد و نگاه شما بــه زندگي تغيير كند؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۱۲) زماني كــه پدر مادرتان مي گويند؛ ديگر زمان ازدواج فرا رسيده است؛ اخم نمي كنيد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۱۳) آيا بــه تازگي در خيالتان مراسم خواستگاري را مرور مي كنيد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

۱۴) آيا اخيرا برايتان پيش آمده عاشق كسي شده باشيد؛ امــا حجب و حيا اجازه ندهد؛ آن را بــا او در ميان بگذاريد؟

الف) بله

ب) خير

ج) گاهي اوقات

● نتيجه:

اگر از ۱۴ پرسش بالا بــه ده گزينه پاسخ بلي داده ايد؛ بــه ايــن معني اســت كــه نياز بــه ازدواج در وجودتان احساس شده اســت .

اگر بــه ده گزينه پاسخ خير داده ايد؛ بــه ايــن معني اســت كــه نياز بــه ازدواج هنوز در وجودتان احساس نشده اســت .

اگر بــه هفت گزينه پاسخ گاهي اوقات داده ايد بــه ايــن معني اســت كــه هنوز سر در گم هستيد و نمي دانيد كــه بــايــد ازدواج كنيد يــا نه؛ همچنان مجرد بمانيد.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۲۰:۰۸ توسط:myblog موضوع:

چيستان سخت

چيستان

چيستان

 

۱- يك نفر بــا تفنگ بــه ســوي پرنده اي تيري انداخت و او را نقش بر زمين ساخت. پرنده بلافاصله درگذشت. حالا از كجا بدانيم بچه اي كــه پرنده در شكم دارد حلال اســت يــا حرام؟

.

۲- يك زن و شوهر هفت پسردارند و هــر پسر يك خواهر ايــن خانواده چند نفرند؟

.

۳- سخت اســت سنگ نيست؛ چهار پا دارد شتر نيست؛ تخم مي گذارد پرنده نيست.

.

۴- اون چيه كــه وقتي ميبينيش نميخريش.
اگه هم بخريش نميپوشيش.
اگه هم بپوشيش نميبينيش؟

.

۵- آن چيست كــه دو پا دارد و دو پاي ديگر هم قرض مي كــنــد و مي رود و كسي هم بــه گردش نمي رسد؟

.

۶- حكم اعدام متهمي را صادر مي كـنـنـد و مضمون «بخشش لازم نيست؛ اعدامش كنيد.» را بــه امضا؛ دادستان مي رسانند. پــس از امضاء دادستان؛ مأمور اجراي حكم؛ بــا تغييري در مضمون؛ جمله را بــه صورتي در مي آورد كــه جلو اعدام متهم را مي گيرد؛ او چــه تغييري در جمله بوجود مي آورد؟

.

۷- چــه تفاوت آشكاري بين مس؛ كُرُم؛ طلا و آهن وجود دارد؟

.

۸- شخصي دريك اتاق بــه ابعاد ۵×۲۰×۲۰ متر؛ خودش را بــا يك ريسمان دومتري از سقف آويزان مي كــنــد و دار مي زند. وقتي بــه در اتاق او مي آيند و مي بينند از او صدايي شنيده نمي شود؛ نگران مي شــونــد و در را مي شكنند بــا كمال تعجب مي بينند؛ او از سقف خودش را دار زده اســت و در اتاق را از درون قفل كرده و كليد را در جيبش گذاشته است. بــا اينكه ميز؛ صندلي؛ نردبام يــا چيز ديگري در اتاق نبوده است؛ او چگونه خود را دار زده است؟

.

۹- از حضرت علي (ع) پرسيدند:
واجب و واجبتر چيست؟ نزديك و نزديكتر كدامند؟ عجيب و عجيب تر چيست؟ سخت و سخت تر چيست؟ اگــر شما بوديد چــه جوابي مي داديد؟ حضرت علي چــه جوابي داد؟

.

۱۰ – آن چيست كــه بــا گريستن آسمان اشك آن روان مي شود؟

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

چيستان بــه همراه جواب

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

جواب چيستان ها :

۱- پرنده تخمگذار اســت و بچّه زا نـيـسـت تــا بچه اي در شكم داشته باشد.

.

۲- ده نفر

.

۳- لاكپشت

.

۴ – پاسخ كفن است.

.

۵ – دوچرخه

.

۶- مأمور ويرگول را از جلو كلمه «نيست» بر مي دارد و جلو كلمه «بخشش» مي گذارد؛ بدين ترتيب: «بخشش؛ لازم نـيـسـت اعدامش كنيد.»

.

۷- آهن؛ زيــرا ساير فلزات فاقد نقطه هستند و تنها آهن اســت كــه نقطه دارد.

.

۸- پيش از خودكشي؛ تعدادي قالب يخ بــه درون اتاق مي آورد؛ آنها را روي هم و زير پا مي گذارد و بــا استفاده از آنها طناب را بــه سقف وصل مي كــنــد و بــه گردن خود مي اندازد. آنگاه يخها كم كم آب مي شــونــد و از پايين در اتاق بــه بيرون تراوش مي كـنـنـد بطوريكه هنگام حضور ديگران اثري از يخها نبوده و همين امر موجبات شگفتي آنان را فراهم مي سازد.

.

۹- حضرت علي (ع) فرمود: ۱- واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترك گناه اســت ۲- نزديك قيامت و نزديكتر از آن مرگ اســت ۳- عجيب دنيا و عجيب تر از آن محبت دنياست ۴- سخت قبر اســت و از آن سخت تر؛ دست خالي بــه قبر رفتن است.

.

۱۰- ناودان

 

چيستان بــا جواب

 

چيستان بــا جواب

 

۱ – آن چيست كــه چــه پر باشد و چــه خالي وزنش يكي است؟

.

۲- ايــن عبارت را درست بخوانيد: گندم فروشا؛ ارزن آمد نخود آمد ماش فرستاديم برنجش مده؛ برنجش بده.

.

۳- آن چيست كــه سر ندارد؛ كلاه دارد؛ يك پا دارد و كفش ندارد؟

.

۴- آن چيست كــه در راديو و دريا مشترك و هردو آن را دارند؟

.

۵- چيست آن گرد گنبد بي در       پوست در پوست گرد يكديگر
هركه بگشايد اين  معما  را       رخش  از  آب  ديده  گردد  تر

.

۶ – عبارت زير را بخوانيد:H-M-B-A-A4-B-R

.

۷- بالاي آن جاي حساب است؛ پايين آن بازي تاب است؟

.

۸ – آن چيست كــه يك چشم و يك پا دارد؟

.

۹ – چراغ راهنمايي و رانندگي كــه روبروي خيابان اســت قرمز است؛ افسر راهنمايي هم در آنجا ايستاده است؛ بــا اينحال راننده اي از چراغ قرمز مي گذرد و كسي مزاحم او نمي شود. چطور چنين چيزي مــمــكن است؟

.

۱۰- آن چيست قباي زرد در بر دارد؛ اندام ظريف چــون صنوبر دارد؛ زرد است؛ بــه مشام تلخ اســت ولــي طعمي چــون شكر دارد؟

.

۱۱- آن كدام گياه اســت كــه اگــر نصفش كني نيم آن لنگ و نيم ديگرش غصه باشد؟

***

***

***

چيستان هـاي نـاب

***

***

***

***

***

چيستان و معما باجواب

***

***

***

***

***

پاسخ چيستان ها:
۱ – نوار

.

۲ – عبارت اينگونه خوانده مي شود: «گندم فروشا؛ ار؛ زني آمد؛ نه خود آمد ماش (ما او را) فرستاديم؛ بــه رنجش مده؛ برنجش بده

.

۳ – قارچ

.

۴ – موج

.
۵ – پياز

.

۶ – عبارت مزبور چنين خوانده مي شود: «هاشم بيا آچار بيار»

.

۷- ساعت پاندول دار

.

۸ – سوزن

.

۹ – آن راننده پياده بوده است؛ بنابراين افسر راهنمايي كاري باو ندارد

.
۱۰- ليموشيرين

.

۱۱- شلغم نيم آن لنگ اســت در معني

 

چيستان بــا جواب كوتاه

 

چيستان بــا جواب كوتاه

 

1- آن چيست كــه يكي اســت و هميشه بــا تو است؟
2 – عجايب جنگل بي پايه ديدم؛ عجايب چادر بي سايه ديدم؛

بديدم صنعت پروردگارم؛ دوتا سوداگر بي مايه ديدم.

3- عجايب صنعتي ديدم در ايــن دشت؛ درخت پرگلي بي سايه ميگشت؟

4- آن چيست كــه از ميان آب مي گذرد؛ ولــي خيس نمي شود؟
5- آن چيست كــه نميتوانيد ببينيدش؛ يــا بچشيدش؛ يــا بــا دستتان لمسش بكنيد؛ ولــي بــراي هــمــه تان لازم اســت و هــمــه جا هست؟

6 – آن جسم عجب چيست كــه بر چرخ پديد است

گه پرده ماه اســت و گهي حاجب شيد است؟

7- نه دست دارد؛ نه پا دارد؛ از هــمــه جا خبر دارد!

8- آن چيست كــه تــا آسمان نگريد؛ اشكش روان نمي شود؟
9- آن چيست كــه نه دست دارد و نه پا؛ در هــمــه جاي زمين اســت و نمي رود بــه هيچ جا؟
10- آن چيست كــه نه دست دارد؛ نه پا؛ نه استخوان دارد؛ نه گوشت؛ ولــي هميشه راه ميرود و و هيچ وقت هم خسته نمي شود؟

11- آن چيست كــه خودش آب؛ دُشمنش آب؟
12- آن كدام دوبرادرند كــه در زير يك كوه زندگي ميكنند؛و هيچ وقت خانه يكديگر را نمي بينند؟

13- آن كدام شب تاريك اســت كــه در ميان روز ديده ميشود؟

14- ايــن سر كوه؛ اَرّه اَرّه آن سر كوه؛ اَرّه اَرّه ميان كوه؛ گوشت بره!

پاسخها

1- خدا

2- آسمان و خورشيد و ماه

3- آسمان پرستاره

4- نور

5- هوا

6- ابر

7- باد

8- باران

9- خاك

10- آب جوي و رود

11- يخ

12- چشمها

13- سياهي چشم

14- دندانها و زبان


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۱۵:۲۹ توسط:myblog موضوع:

تست هوش

تست هوش

تست هوش

 

تست هوش اول:

در ايــن تست هوش؛ تصوير ۹ انسان مخفي شدن.

با پيدا كردن ۶ تصوير در ايــن تست هوش؛ميتوني از داشتن يه هوش معمولي خيالتون راحت بشه.

اگه تصوير هفتمي رو پيدا كردي متوجه ميشي هوشت از حد معمول بالاتره و اگه در ايــن تست هوش تصوير هشتمي رو پيدا كردي خيالت از داشتن يه هوش تقريبا خوب تخت تخت بشه و اگه نهمي رو پيدا كردي بــايــد بهت تبريك بگيم چــون تو از دسته افراد خيلي باهوش بــه حساب ميايي.

 

تست هوش اول

 

تست هوش دوم:

تست هوش تصويري(درخت)

اگر بين ۰ تــا ۵ تصوير صورت پيدا كرديد – سبك مغز

اگر ۶ يــا ۷ تصوير صورت پيدا كرديد – كــنــد ذهن

اگر ۸ يــا ۹ تصوير صورت پيدا كرديد – معمولي

اگر ۱۰ يــا ۱۱ تصوير صورت پيدا كرديد – خيلي خوب

اگر ۱۲ يــا ۱۳ تصوير صورت پيدا كرديد – نابغه

 

تست هوش دوم

 

تست هوش سوم:

دقت كنيد, تو ايــن تصوير چندتا حيوون هست ؟ اگــر بتوانيد ۲۵ حيوان را پيدا كنيد نشان از هوش سرشار شماست. فراموش نكنيد شما تنها ۱ دقيقه فرصت داريد تــا هــر ۲۵ حيوان را نام ببريد.

 

تست هوش سوم

 

تست هوش چهارم:

تست هوش تصويري (دانه هاي قهوه)

در ايــن تست  هوش اگــر بتوانيد ظرف ۳ ثانيه صورت مردي را در ميان دانه هاي قهوه در عكس  پيدا كنيد؛ نيم كره راست مغز شما؛ بهتر از افراد ديگر پرورش يافته است. اگــر بين ۳ ثانيه تــا يك دقيقه طول بكشد؛ نيم كره راست مغز شما بــه صورت عادي پرورش يافته است. اگه بين يك دقيقه تــا سه دقيقه طول بكشد؛ يعني سمت راست مغز شما كــنــد عمل ميكند و بــايــد پروتئين بيشتري مصرف كنيد. اگــر هم بعد از سه دقيقه هنوز نتوانستيد آنرا پيدا كنيد؛پيشنهاد ميشود بيشتر بــه دنبال انــجـام اينگونه تست ها باشيد تــا آن بخش از مغزتان قوي تر بشود.

(صورت 1 دانه اســت پــس بــه دنبال يك دانه باشيد)

 

تست هوش چهارم

 

 

تست هوش هيجاني

 

تست هوش هيجاني

 

شنيده ايد كسي بگويد: «من هيچ حرفي نزدم امــا او از چشم هايم؛ حسم را خواند؟» بــراي شما هم پيش آمده كــه چشم هايتان احساس واقعي تان را لو دهد؟ شما چطور بلديد از چشم و حالات صورت ديگران نگراني؛ تعصب؛ عصبانيت و ترس را بخوانيد؟ آزموني كــه پيش رويتان است؛ بــه شما خواهد گــفــت هوش عاطفي (هيجاني) تان كــه يكي از مولفه هاي هوش اجتماعي است؛ تــا چــه حد است. بــه ايــن 20 چهره خوب دقت كنيد و احساسشان را حدس بزنيد.

در نهايت؛ پاسخ هايتان را بــا كليد سوالات تطبيق دهيد و بــراي هــر پاسخ درست يك امتياز بــراي خود درنظر بگيريد تــا معلوم شــود چــه نمره اي از 20 مي گيريد! البته بــا توجه بــه ايــن كــه ايــن عكس ها مربوط بــه يك فرهنگ ديگر است؛ مــمــكن اســت برخي از واكنش ها در فرهنگ ما مقداري متفاوت باشد.

1- ايــن خانم چــه احساسي دارد؟

 

اين خانم چــه احساسي دارد؟

 

الف)خجالت زدگي  ب) ترس  ج) ناراحتي  د) تعجب

2- صورت ايــن آقا نشان دهنده حس …….. است.

 

صورت ايــن آقا نشان دهنده حس ........ است.

 

الف) مجذوب  ب) هيجان زده  ج) خوشحال  د) مودب

3- بــه نظر شما ايــن آقا چــه حالي دارد؟

 

به نظر شما ايــن آقا چــه حالي دارد؟

 

الف) ناراحت  ب) درد  ج) عصبانيت  د) منزجر

4- ايــن حالت صورت يعني ……….

 

اين حالت صورت يعني ..........

 

الف) كمرويي و خجالت   ب) ناراحتي  ج) سرگرم  د) شرم و روسياهي

5- ايــن خانم چــه حسي دارد؟

 

اين خانم چــه حسي دارد؟

 

الف) غرور  ب) تحقير  ج)هيجان  د) خشم

6- ايــن حالت چشم ها و دهان يعني ………

 

اين حالت چشم ها و دهان يعني .........

 

الف) ترس  ب) هيجان  ج) تعجب  د) همدردي

7- بــه نظرتان حالت چهره ايــن آقا چــه مي گويد؟

 

به نظرتان حالت چهره ايــن آقا چــه مي گويد؟

 

الف) ناراحتي  ب) شرم و روسياهي  ج) انزجار  د) تحقير

8- ايــن حالت يعني ………….

 

اين حالت يعني .............

 

الف) عصبانيت  ب) درد  ج) انزجار  د) ناراحت

9- ايــن خانم احساس …….. مي كند.

 

اين خانم احساس ........ مي كند.

 

الف) گرايش و ميل   ب) كمرويي  ج) مجذوب شدن  د) عشق

10- ايــن حالت نشان دهنده چــه حسي است؟

 

اين حالت نشان دهنده چــه حسي است؟

 

الف) شرم و روسياهي  ب) عصبانيت  ج) ناراحتي  د) درد

11- ايــن آقا احساس …….. مي كند.

 

اين آقا احساس ........ مي كند.

 

الف) همدردي  ب) ناراحتي  ج) خشم  د) علاقه

12- حالت چهره ايــن فرد بــه شما مي گويد او …….. است.

 

حالت چهره ايــن فرد بــه شما مي گويد او ........ است.

 

الف) سرگرم  ب) علاقه مند ج) متعجب  د) هيجان زده

13- حالت چهره ايــن فرد نشان دهنده چــه حسي است؟

 

حالت چهره ايــن فرد نشان دهنده چــه حسي است؟

 

الف) تعجب  ب) علاقه  ج) گرايش و ميل  د) خوشحالي

14- ايــن آقا احساس …….. مي كند.

 

اين آقا احساس ........ مي كند.

 

الف) ناراحتي  ب) شرم و روسياهي  ج) انزجار  د) همدردي

15- حالت چهره ايــن فرد نشان دهنده چــه حسي است؟

 

حالت چهره ايــن فرد نشان دهنده چــه حسي است؟

 

الف) ناراحتي  ب) غرور  ج) كمرويي  د) شرم و روسياهي

16- لبخند ايــن فرد نشان دهنده ……. است.

 

لبخند ايــن فرد نشان دهنده ....... است.

 

الف) خوشحالي  ب) گرايش و ميل  ج) ادب  د) همدردي

17- چهره ايــن خانم نشان دهنده كدام حس است؟

 

چهره ايــن خانم نشان دهنده كدام حس است؟

 

الف) ناراحتي  ب) شرم و روسياهي  ج) كمرويي  د) عشق

18- چــه احساسي را از ايــن چهره مي خوانيد؟

 

چه احساسي را از ايــن چهره مي خوانيد؟

 

الف) احساس گناه  ب) ناراحتي  ج) درد  د) انزجار

19- حالت چهره ايــن فرد مي گويد او …….. است.

 

حالت چهره ايــن فرد مي گويد او ........ است.

 

الف) راضي  ب) مجذوب  ج) عاشق  د) علاقه مند

20- چــه احساسي را در چهره ايــن آقا مي خوانيد؟

 

چه احساسي را در چهره ايــن آقا مي خوانيد؟

 

الف) تعجب  ب) هيجان  ج) ترس  د) انزجار

1- ب    2- ج    3- ج    4- ب    5- الف    6- ج    7- د    8- ج    9- ج    10- د    11- الف    12- الف    13- ب    14- الف    15- د    16- ج    17- ج    18- ج    19- ج    20- الف

اصطلاح هوش عاطفي بــراي اولين بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان‌شناس بــه نام‌هاي جان ماير و پيتر سالووي مطرح شد. آنان اظهار داشتند؛ كساني كــه از هوش هيجاني برخوردارند؛ مي‌توانند عواطف خود و ديگران را كنترل كرده؛ بين پيامدهاي مثبت و منفي عواطف تمايز گذارند و از اطلاعات عاطفي بــراي راهنمايي فرايند تفكر و اقدامات شخصي استفاده كنند.

هوش هيجاني بــه دليل كاربردهايي كــه دارد؛ جايگاهي ويژه برخوردار است. بخصوص در مورد كودكان؛ بسيار مفيد مي باشد. هوش هيجاني بــه كودكان كمك مي‌كند تــا در موقعيت‌هاي تهديد كننده و خطرناك؛ واكنش مناسب تري بــراي نجات خود انــجـام دهند. همچنين بــا كمك هوش هيجاني مي توانند بــه ريشه‌هاي غم و شادي در خود پي ببرند و آن را مديريت كنند. حساسيت و هوش هيجاني بالاتر بــه كودكان كمك مي‌كند تــا نيازهاي ديگران را درك كـنـنـد و حداقل بــا همدلي بــه آنها كمك كـنـنـد و بــا كنترل بر احساسات خود؛ حس مسئوليت پذيري را در خود تقويت كنند. در مجموع هوش هيجاني بــه خصوص بــه كودكان ما كمك مي‌كند تــا يادگيري بهتري داشته باشند و خوشحال تر و سالم تر و موفق تر از ديگران باشند.

همچنين متون علم مديريت بر ايــن باور هستند كــه رهبران و مديران بــا هوشهاي هيجاني بالاتر؛ توان بيشتري بــراي هدايت سازمان تحت كنترل شان دارند. يافته‌هاي جديد نشان مي‌دهد كاركناني كــه داراي وجدان كاري و احساس وظيفه شناسي بالايي هستند امــا فاقد هوش هيجاني و اجتماعي هستند در مقايسه بــا كاركنان مشابهي كــه از هوش هيجاني بالايي برخوردارند؛ عملكرد ضعيف تري دارند.

 

تست هوش استاندارد

 

تست هوش استاندارد

 

با ايـن تـست هـوش؛ IQ خـود را مشخـص كنيـد

تستي كــه در زير مشاهده مي كنيد؛ شايد در عين حال كــه ساده ترين؛ بـلـكـه تعيين كننده ترين تست بــراي سنجش آي كيو باشد. بــراي انــجـام ايــن تست بــايــد پــس از خواندن هــر سئوال در عرض فــقــط 5 ثانيه بــه آن جواب درست را بدهيد و در نزد خودتان يادداشت كنيد. در پايان تعداد پاسخهاي درست شما ضرب در 10 ميشود و ميزان آي كيو شما را نشان ميدهد.

1. بعضي از ماهها 30 روز دارند بعضي 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟

2. اگــر دكتر بــه شما 3 قرص بدهد و بگويد هــر نيم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول ميكشد تــا تمام قرصها خورده شود؟

3. من ساعت 8 شب بــه رختخواب رفتم و ساعتم را كوك كردم كــه 9 صبح زنگ بزند وقتي بــا صداي زنگ ساعت از خواب بيدار شدم چند ساعت خوابيده بودم؟

4. عدد 30 را بــه نيم تقسيم كنيد و عدد 10 را بــه حاصل آن اضافه كنيد چــه عددي بــه دست مي آيد؟

5. مزرعه داري 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هايش بــه جز 9 تــا مردند چند گوسفند زنده برايش باقي مانده است؟

6. اگــر تنها يك كبريت داشته باشيد و وارد يك اتاق سرد و تاريك شويد كــه در آن يك بخاري نفتي يك چراغ نفتي و يك شمع باشد اول كداميك را روشن ميكنيد؟

7. فردي خانه اي ساخته كــه هــر چهار ديوار آن بــه سمت جنوب پنجره دارد خرسي بزرگ بــه ايــن خانه نزديك ميشود ايــن خرس چــه رنگي است؟

8. اگــر 2 سيب از 3 سيب بردارين چند سيب داريد؟

9. حضرت موسي از هــر حيوان چند تــا بــا خود بــه كشتي برد؟

10. اگــر اتوبوسي را بــا 43 مسافر از مشهد بــه سمت تهران برانيد و در نيشابور 5 مسافر را پياده كنيد و 7 مسافر جديد را سوار كنيد و در دامغان 8 مسافر پياده و 4 نفر را سوار كنيد و سرانجام بعد از 14 ساعت بــه تهران برسيد حالا نام راننده اتوبوس چيست؟

و امـــــــا پاسخ تست ها :

1. تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند.

2. يك ساعت (شما يك قرص را در ساعت 1 و ديگري را در ساعت 1/5 و بعدي را در ساعت 2 مي خوريد).

3. فــقــط يك ساعت. ساعت كوكي نميتواند شب و روز را تشخيص دهد پــس بــه اولين ساعت 9 كــه برسد زنگ ميزند كــه ساعت همان 9 شب است.

4. حاصل 70 اســت (تقسيم بر نيم معادل ضرب در 2 است).

5. او 9 گوسفند خواهد داشت.

6. اول بــايــد كبريت را روشن كرد.

7. سفيد چــون خانه اي كــه هــر چهار ديوارش رو بــه سمت جنوب پنجره داشته باشد بــايــد در نوك قطب جنوب باشد.

8. همان 2 سيب.

9. هيچ (حضرت نوح بود نه حضرت موسي)

10. خوب خودتونيد ديگه (نام خودتان)

ارزيابي تست و سطح هوش بر اساس تعداد جوابهاي نادرست :

7 جواب نادرست و بيشتر : دانش آموز دبستان

6 جواب نادرست : دانش آموز دبيرستان

5 جواب نادرست : دانشجو

2 تــا 4 جواب نادرست : استاد دانشگاه

1 جواب نادرست : آي كيو فوق العاده


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۱۴:۰۱ توسط:myblog موضوع:

معما خيلي سخت

معما

معما

 

شكلي داريم كــه مي خواهيم تعداد وجه هاي آن را مشخص كنيم.

آيا مي توانيد در مدت كمتر از 2 دقيقه بگوييد شكل زير چند وجه (پهلو) دارد؟

 

شكلي داريم كــه مي خواهيم تعداد وجه هاي آن را مشخص كنيم.

 

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

پاسخ معما : چند پهلو !؟

18 وجه

 

معما بــا جواب

 

معما بــا جواب

 

دو دوست بــه نامهاي رامين و روزبه در دو روستاي مختلف زندگي مي كنند. فاصله ايــن دو روستا از هم؛ 36 كيلومتر است. روزي ايــن دو تصميم مي گيرند بــا هم ملاقات كنند. هــر دو سوار دوچرخه هايشان مي شــونــد و بــه سمت هم حركت مي كنند. آنها قصد دارند در نيمه راه بــه هم برسند. فرض مي كنيم هــر دو دقيقا بــا سرعت يكسان و ثابت 6 كيلومتر بر ساعت بــه سمت ديگري در حركت است.

رامين؛ يك كبوتر دارد كــه دقيقا همزمان بــا حركت خودش؛ بــه ســوي روزبه و بــا سرعت ثابت 18 كيلومتر بر ساعت پرواز مي كند. كبوتر بــه محض اينكه بــه روزبه مي رسد بلافاصله (بدون كاهش در سرعت) بــه سمت رامين باز مي گردد و بــه همين ترتيب مرتباً بين ايــن دو؛ پرواز مي كند.
آيا مي توانيد بگوييد وقتي رامين و روزبه بــه هم مي رسند؛ كبوتر چــه مسافتي را پرواز كرده است؟

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

پاسخ تست هوش ‘پرواز كبوتر’
رامين و روزبه در ميانه راه بــه هم مي رسند (كيلومتر 18) پــس 3 ساعت زمان لازم اســت كــه ايــن دو بــه هم برسند. يعني كبوتر نــيــز در مجموع سه ساعت پرواز كرده (با سرعت 18km/h) پس؛ 18×3=54 كيلومتر پرواز كرده است.

 

معما و تست هوش

 

معما و تست هوش

 

در ايــن معماي جالب بــايــد قصاب رو راهنمايي كنيد البته معما بــا جواب مي باشد ... روزي يك قصاب بــراي خريدن تعدادي گاو ؛ غاز و مرغ بــه بازار رفت ... قيمت هــر گاو ؛ 15 سكه ؛ قيمت هــر غاز ؛ 1 سكه و قيمت هــر مرغ ؛ يك چهارم سكه بود ... ايــن قصاب صد سكه همراه داشت و مي خواست بــا ايــن پول ؛ دقيقا صد حيوان بخرد ... آيا ايــن امكان پذير اســت ؟ توجه كنيد كــه ايــن قصاب از هــر حيوان حداقل يكي لازم دارد

.

.

.

.

.

.

.

.

درسته معما بــا جواب هست ولــي يكم ديگه فكر كن

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ معماي جالب قصاب بله ؛ او ميتونه سه گاو ؛ 41 غاز و 56 مرغ بخره ... توضيح كامل معماي جالب قصاب : اگه تعداد گاو ها رو x ؛ تعداد غازها رو y و تعداد مرغ ها رو z در نظر بگيريم ؛ اون وقت داريم : x+y+z=100 15x+y+z/4=100 از دو رابطه ي بالا نتيجه مي شــود : z=(56/3)x از اون جايي كــه تعداد حيوانات بــايــد يك عدد صحيح ( مثبت و غير صفر ) باشه ؛ تنها مقداري كــه x ميتونه داشته باشد ؛ مضرب هاي عدد 3 خواهد بود ... مثلا بــراي x=3 خواهيم داشت : z=56 , y=41 كــه همين پاسخ صحيح مي باشد .


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۱۱:۵۳ توسط:myblog موضوع:

داستان كوتاه عاشقانه

داستان كوتاه

داستان كوتاه

 

عيادت مرد ناشنوا از همسايه

ناشنوايي خواست بــه احوالپرسي بيماري برود. بــا خودش حساب و كتاب كــرد كــه نبايد بــه ديگران درباره ناشنوايي اش چيزي بگويد و بــراي آن كــه بيمار هم نفهمد او صدايي را نمي شنود بــايــد از پيش پرسش هاي خود را طراحي كــنــد و جواب هاي بيمار را حدس بزند.

پس در ذهنش گفتگويي بين خودش و بيمار را طراحي كــرد ... بــا خودش گــفــت « من از او مي پرسم حالت چــه طور اســت و او هم خدا را شكر مي كــنــد و مي گويد بهتر اســت ... من هم شكر خدا مي كنم و مي پرسم بــراي بهتر شدن چــه خورده اي .

او لابد غذا يــا دارويي را نام مي برد. آنوقت من مي گويم نوش جانت باشد پزشكت كيست و او هم باز نام حكيمي را مي آورد و من مي گويم قدمش مبارك اســت و هــمــه بيماران را شفا مي دهد و ما هم او را بــه عــنــوان طبيبي حاذق مي شناسيم.

مرد ناشنوا بــا همين حساب و كتاب ها سراغ همسايه اش رفت و همين كــه رسيد پرسيد حالت چــه طور اســت ؟ امــا همسايه بر خلاف تصور او گــفــت دارم از درد مي ميرم. ناشنوا خدا را شكر كرد. ناشنوا پرسيد چــه مي خوري ؟ بيمار پاسخ داد زهر ! زهر كشنده !

ناشنوا گــفــت نوش جانت باشد. راستي طبيبت كيست؟ بيمار گــفــت عزرائيل ! ناشنوا گــفــت طبيبي بسيار حاذق اســت و قدمش مبارك. و سرانجام از عيادت دل كــنــد و برخاست كــه برود امــا بيمار بد حال شده بود و فرياد مي زد كــه ايــن مرد دشمن من اســت كــه البته طبيعتا همسايه نشنيد و از ذوقش بــراي آن عيادت بي نظير كم نشد.
هدف مولانا از روايت ايــن داستان

مولانا در ايــن حكايت مي گويد بسياري از مردم در ارتباط بــا خداوند و يكديگر ؛ بــه شيوه اي رفتار مي كـنـنـد كــه گرچه بــه خيال خودشان پسنديده اســت و باعث تحكم رابطه مي شــود امــا تاثير كاملاً برعكس دارد.

مردي كــه در اتاقش را قفل مي زد

مي گويند كــه اياز غلام سلطان محمد غزنوي ؛ در آغاز چوپان بود و بــا گذشت زمان ؛ در دربار پادشاه صاحب منصب شد. او اتاقي داشت كــه هــر روز صبح بــه آن سر مي زد و وقت خروج بر در اتاق قفلي محكم مي زد تــا ايــن كــه درباري ها گمان كــردنــد اياز گنجي در اتاق پنهان كرده اســت و موضوع را از سر حسادت بــه گوش شاه رساندند .

پادشاه دستور داد وقتي غلام در اتاقش نـيـسـت در را باز كـنـنـد و گنج نهان را بــه محضر شاه بياورند. بــه ايــن ترتيب 30 نفر از بدخواهان بــه اتاق اياز ريختند و قفل را شكستند و هرچه گشتند چيزي نيافتند جز يك چارق كهنه و يك دست لباس مندرس كــه بــه ديوار آويخته شده بود.

به ايــن ترتيب دست خالي پيش شاه برگشتند و آنوقت سلطان بــه خنده افتاد كــه « اياز مردي درستكار اســت ... آن لباس هاي مندرس مربوط بــه دوره چوپاني اوست و آنها در اتاقش آويخته اســت تــا روزگار فقر و سختي اش را بــه ياد داشته باشد و بــه رفاه امروزش غره نشود.
هدف مولانا از روايت ايــن داستان

هدف مولانا از داستان اياز؛ ايــن اســت كــه مخاطب هايش در هــر جايگاهي كــه هستند هميشه پوستين كهنه روزگار سختي را بــراي خودشان نگه دارند تــا قدرت؛ آنها را مغرور و غافل نكند.

داستان كوتاه در مورد خدا

سلطان بــه وزير گــفــت ۳ سوال ميكنم فردا اگــر جواب دادي هستي وگرنه عزل ميشوي.

سوال اول: خدا چــه ميخورد؟

سوال دوم: خدا چــه مي پوشد؟

سوال سوم: خدا چــه كار ميكند؟

وزير از اينكه جواب سوالها را نميدانست ناراحت بود.

غلامي فهميده وزيرك داشت.

وزير بــه غلام گــفــت سلطان ۳سوال كرده اگــر جواب ندهم بركنار ميشوم.

اينكه :خدا چــه ميخورد؟ چــه مي پوشد؟ چــه كار ميكند؟

غلام گفت؛ هرسه را ميدانم امــا دو جواب را الان ميگويم وسومي را فردا…!

اما خدا چــه ميخورد؟ خداغم بنده هايش راميخورد.

اينكه چــه ميپوشد؟ خدا عيبهاي بنده هاي خود را مي پوشد.

اما پاسخ سوم را اجازه بدهيد فردا بگويم.

فردا وزير و غلام نزد سلطان رفتند.

وزير بــه دو سوال جواب داد ؛ سلطان گــفــت درست اســت ولــي بگو جوابها را خودت گفتي يــا از كسي پرسيدي؟

وزيرگفت ايــن غلام من انسان فهميده ايست جوابها را او داد.

گفت پــس لباس وزارت را دربياور و بــه ايــن غلام بده؛ غلام هم لباس نوكري را درآورد و بــه وزير داد.

بعد وزير بــه غلام گــفــت جواب سوال سوم چــه شد؟ غلام گفت: آيا هنوز نفهميدي خدا چكار ميكند؟! خدا در يك لحظه غلام را وزير ميكند و وزير را غلام ميكند.

(بار خدايا توئي كــه فرمانفرمائي؛هرآنكس را كــه خواهي فرمانروائي بخشي و از هــر كــه خواهي فرمانروائي را بازستاني)

كمال الملك نقاش چيره دست ايراني (دوران قاجار) بــراي آشنايي بــا شيوه ها و سبكهاي نقاشان فرنگي بــه اروپا سفر كرد. زماني كــه در پاريس بود فقر دامانش را گرفت و حــتـي بــراي سير كردن شكمش هم پولي نداشت.   يك روز وارد رستوراني شــد و سفارش غذا داد در آنجا رسم بود كــه افراد متشخص پــس از صرف غذا پول غذا را روي ميز مي گذاشتند و مي رفتند؛ معمولا هم مبلغي بيشتر؛ چرا كه  ايــن مبلغ اضافي بعنوان انعام بــه گارسون مي رسيد

اما كمال الملك پولي در بساط نداشت بنابراين پــس از صرف غذا از فرصت استفاده كــرد از داخل خورجيني كــه وسايل نقاشي اش در آن بود مدادي برداشت و پــس از تميز كردن كف بشقاب عكس يك اسكناس را روي آن كشيد؛ بشقاب را روي ميز گذاشت و از رستوران بيرون آمد. گارسون كــه اسكناس را داخل بشقاب ديد دست برد كــه آن را بردارد ولــي متوجه شــد كــه پولي در كار نـيـسـت و تنها يك نقاشي ست بلافاصله بــا عصبانيت دنبال كمال الملك دويد يقه او را گرفت و شروع بــه داد و فرياد كــرد صاحب رستوران جلو آمد و جريان را پرسيد.

گارسون بشقاب را بــه او نشان داد و گــفــت ايــن مرد يك دزد و شيادست بجاي پول عكس اش را داخل بشقاب كشيده صاحب رستوران كــه مردي هنر شناس بود دست در جيب برد و مبلغي پول بــه كمال الملك داد.   بعد بــه گارسون گــفــت رهايش كن برود ايــن بشقاب خيلي بيشتر از يك پرس غذا ارزش دارد. امروز ايــن بشقاب در موزه ي لوور پاريس بعنوان بخشي از تاريخ هنري ايــن شهر نگهداري مي شود.

دو شاهزاده در مصر بودند ؛ يكي علم اندوخت و ديگري مال اندوخت ... عاقبته الامر آن يكي علّامه عصر گشت و ايــن يكي سلطان مصر شــد .

پس آن توانگر بــا چشم حقارت در فقيه نظر كــرد و گــفــت : من بــه سلطنت رسيدم و تو همچنان در مسكِنت بماندي .

گفت : اي برادر ؛ شكر نعمت حضرت باري تعالي بر من واجب اســت كــه ميراث پيغمبران يافتم و تو ميراث فرعون و هامون .

كه در حديث نبوي (ص) آمده : العلماء ورثـه الانبياء

من آن مورم كــه در پايَم بمالند                      نه زنبورم كــه از دستم بنالند

كجا خود شكر ايــن نعمت گزارم                       كــه زور مردم آزاري ندارم ؟

 

داستان كوتاه عاشقانه

 

داستان كوتاه عاشقانه

 

از قضا پسري بــه دختر مغازه سي دي فروشي علاقه پيدا كرده بود امــا در رابطه بــا داستان كوتاه عاشقانه اش چيزي بــه او نگفته بود. هــر روز بــه اون مغازه مي رفت و يك سي دي مي خريد فــقــط بخاطر صحبت كردن و ديدن اون دختر… از بد روزگار بعد از يك ماه پسرك ايــن دنيا را وداع گــفــت … وقتي دخترك ديد خبري از پسر نـيـسـت بــه در خونه پسر رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرك ماجراي مرگ پسر ا تعريف كــرد و اون رو بــه اتاق پسرش برد… دخترك ديد كــه تمامي سي دي ها هنوز باز نشده اند… دخترك بــا ديدن ايــن صحنه شوكه شــد و گريه كــرد و سخت گريه كــرد … ميدوني چرا گريه مي كرد؟ چــون تو تمام ايــن مدت نامه هاي عاشقانه اش بــه پسرك رو توي جعبه سي دي ها مي گذاشت و بــه پسرك ميداد …

از بد روزگار دختركي نابينا عاشق پسري مي شــود كــه او هم دخترك را بــا وجود معلوليتش دوست مي دارد. دخترك هميشه بــه پسر مي گــفــت اگه من بينا بودم مي فهميدي كــه چقدر تو را دوست دارم؛ اتفاقا فردي پيدا مي شــود و دو چشم خود را بــه دخترك نابينا هديه مي كند. بعد از بينا شدن دخترك مي بيند كــه پسر هم نابيناست و او را ترك مي كند؛ پسرك داستان عاشقانه ما در پاسخ بــه ايــن حركت دختر بــه او مي گويد برو امــا مراقب چشم هايم باش!!!

وقتي سر كلاس بودم هــمــه حواسم بــه دختري بود كــه كنارم نشسته بود و هميشه من رو “داداشي” صدا مي كرد. خيره بــه او آرزو مي كردم كــه عشقش متعلق بــه من باشه ولــي اون اصلا بــه ايــن موضوع توجه نمي كرد.
خيلي دوست دارم بهش بگم كــه نميخوام فــقــط “داداشي” باشم؛ من عاشقش هستم ولــي اونقدر خجالتي هستم كــه نمي تونم بهش بگم …. دليلش رو هم نمي دونم.
تلفنم زنگ زد؛ ايــن بار خودش بود؛ گريه مي كرد؛ دوستش قلبش رو شكسته بود؛ از من خواست كــه پيشش باشم؛ نميخواست تنها باشه؛ من هم رفتم پيشش و چند ساعتي بــا هم بوديم. وقتي كنارش بودم. تمام فكرم متوجه اون چشمهاي معصومش بود؛ از عمق جانم آرزو مي كردم كــه عشقش متعلق بــه من باشه. بعد از چند ساعت ديدن فيلم و خوردن چيپسو پفك ؛ خواست بره؛ بــه من نگاه كــرد و گــفــت :”ممنونم ” .
يك روز از ايــن داستان هاي كوتاه عاشقانه ما گذشت ؛نه فــقــط يك روز يك هفته ؛ يك سال … قبل از اينكه بتونم حرف دلم رو بزنم جشن پايان تحصيل فرا رسيد ؛ من بــه اون نگاه مي كردم كــه درست مثل فرشته ها روي صحنه رفته بود تــا مدركش رو بگيره. از عمق جانم مي خواستم كــه عشقش متعلق بــه من باشه. امــا اون اصلا بــه من توجهي نمي كــرد ؛ و من ايــن رو مي دونستم ؛ قبل از ايــن كــه خونه بره اومد سمت من؛ بــا همون لباس و كلاه جشن ؛ بــا وقار خاص و آهسته گــفــت تو بهترين داداشي دنيا هستي ؛ ممنونم.
خيلي دوست دارم بهش بگم كــه نميخوام فــقــط “داداشي” باشم؛ من عاشقش هستم ولــي اونقدر خجالتي هستم كــه نمي تونم بهش بگم …. دليلش رو هم نمي دونم.
نشستم روي صندلي؛ آره صندلي ساقدوش ؛ اون دختر حالا داره ازدواج مي كنه ؛ من ديدم كــه “بله” رو گــفــت و وارد زندگي جديد بــا كسي ديگه شد. بــا مرد ديگه اي ازدواج كرد. من مي خواستم كــه عشقش متعلق بــه من باشه. امــا اون ايــن طوري فكر نمي كــرد و من ايــن رو مي دونستم ؛ امــا قبل از اينكه بره رو بــه من كــرد و گــفــت ” تو اومدي ؟ متشكرم”
سال هاي دور و درازي گذشت ... بــه تابوتي نگاه ميكنم كــه دختري كــه من رو داداشي خودش مي دونست توي اون آروم گرفته ؛ فــقــط دوستان دوران تحصيلش دور تابوت هستند؛ يه نفر داره دفتر خاطراتش رو مي خونه؛ نوشته بود :
” تمام توجهم بــه اون بود. آرزو مي كنم كــه عشقش بــراي من باشه. امــا اون اصلا توجهي بــه ايــن موضوع نداره و من ايــن رو مي دونم. خيلي دوست دارم بهش بگم كــه نميخوام فــقــط “داداشي” باشم؛ من عاشقش هستم ولــي اونقدر خجالتي هستم كــه نمي تونم بهش بگم …. دليلش رو هم نمي دونم. … هميشه آرزو داشتم كــه بــه من بگه دوستم داره. ….

داستان هاي كوتاه عاشقانه همواره بــه ما نكاتي را گوش زد مي كـنـنـد كــه نبايد آن را دست كم بگيريم درست مثل همين داستان كوتاه عاشقانه …

فاصله دختر تــا پير مرد يك نفر بود ؛ روي نيمكتي چوبي ؛ روبه روي يك آب نماي سنگي
دخترك كمي آن طرف تر بر روي نيمكت چوبي در كنار پيرمرد نشسته بود و رو بــه آب نماي سنگي گريه مي كــرد .
پيرمرد از دخترك پرسيد :
– ناراحتي؟
– نه
– مطمئني ؟
– نه
– چرا داري گريه مي كني ؟
– دوستام منو دوست ندارن
– چرا دوست ندارن؟
– جون قشنگ نيستم .
– تــا حالا كسي ايــن رو بهت گفته ؟
– چي رو؟
– ايــن كــه تو قشنگ ترين دختري هستي كــه من تــا حالا ديدم .
– راست ميگي ؟
– از ته قلبم آره
دخترك بلند شــد پيرمرد را بوسيد و بــه طرف دوستانش شاد شاد دويد ؛
لحظاتي بعد پير مرد داستان كوتاه عاشقانه ما اشك هايش را پاك كرد؛ كيفش را باز كــرد و عصاي سفيدش را بيرون آورد و رفت !!!

دختر: مي دوني! دلم… بــراي يك پياده روي بــا هم… بــراي رفتن بــه مغازه هاي كتاب فروشي و نگاه كردن كتاب ها… بــراي بوي كاغذ نو… بــراي راه رفتن بــا هم شونه بــه شونه و ديدن نگاه حسرت بار ديگران… آخه هيچ زني نـيـسـت كــه مردي مثل مرد من داشته باشه!
پسر: آره مي دونم… مي دونم… دل من هم تنگت شده… بــراي ديدن آسمون زيباي چشمات… بــراي بستني هاي شاتوتي كــه باهم مي خورديم… بــراي خونه اي كــه توي خيالمون ساخته بوديم ومن مرد اون خونه بودم….!
دختر: يادت هست هميشه مي گفتي بــه من مي گفتي “خاتون”
پسر: آره… واسه ايــن كــه تو منو ياد دخترهاي ابرو كمون دوران قجر مي انداختي!
دختر: ولــي من كــه خيلي بور بودم!
پسر: آره… ولــي فرقي نمي كنه!
دختر: آخ چــه روزهاي خوبي بودن… چقدردلم هواي دستاي مردونه ات رو داره… وقتي توي دستام گره ميشدن… مجنون من…
پسر: …
دختر: چي شــد چرا هيچي نميگي؟
پسر: …
دختر: منو نگاه كن ببينم! منو نگاه كن…
پسر: …
دختر: الهي من بميرم… چشات چرا گريه دارن… فداي توبشم…
پسر: خدا… نه… (گريه(
دختر: چرا داري گريه ميكني؟
پسر: چرا گريه نكنم… ها؟
دختر: گريه نكن ديگه … من دوست ندارم مردم گريه كنه… جلو ايــن هــمــه آدم… بخند ديگه… زود باش بخند…
پسر: وقتي دستات رو كم دارم چطوري بخندم؟ كي اشكامو پاك كنه …
دختر: بخند اي هــمــه داستان عاشقانه زندگي من … و گرنه من هم گريه خواهم كرد…
پسر: باشه… قبول… تسليم… گريه نمي كنم… ولــي اصلا نمي تونم بخندم
دختر: آفرين! حالا بگو بــراي كادو ولنتاين چي واسم خريدي؟
پسر: آخه توكه ميدوني من از ايــن داستان ها خوشم نمياد… ولــي امسال برات يك هديه خوب آوردم…
دختر: چي…؟ زودباش بگو بهم ديگه… آب از لب و لوچه ام آويزون شده …
پسر: …
دختر: باز كــه ساكت شدي؟
پسر: برات… كادو… (هق هق گريه)… برات يه دسته گل گلايل!… يه شيشه گلاب… و يك بغض ابدي و طولاني آوردم…!
تك عروس گورستان!
خيابون ها پنج شنبه ها ديگه بدون تو هيچ صفايي نداره…!
اينجا كناره خانه ي ابديت مينشينم و فاتحه ميخونم…
نه… اشك و فاتحه
نه… اشك و فاتحه و دلتنگي
امان… خاتون روز هاي خوب من! توخيلي وقته كه…
آرام بخواب بانوي كوچ كرده ي تنهايي من…
ديگر نگران قرص هاي نخورده ام… لباس اتو نكشيده ام…. و صورت پف كرده از داستان كوتاه عاشقانه زندگي مان نباش…!
نگران نگاه هاي خيره مردم بــه اشك هايم هم نباش
بعد از تو مرد نيستم اگــر بخندم…
آرام بخواب خاتون….

 

داستان كوتاه آموزنده

 

داستان كوتاه آموزنده

 

مرد ميلياردر قبل از سخنرانيش خطاب بــه حضار گفت:

از ميون شما خانوم ها و آقايون؛ كسي هست كــه دوست داشته باشه جاي من باشه؛ يه آدم پولدار و موفق؟ هــمــه دست بلند كردند! مرد ميلياردر لبخندي زد و حرفاشو شروع كرد: بــا سه تــا از رفيق هاي دوره تحصيل؛ يه شركت پشتيباني راه انداختيم و افتاديم توي كار. امــا هنوز يه سال نشده؛ طعم ورشكستگي پنجاه ميليوني رو چشيديم!

رفيق اولم از تيم جدا شــد و رفت دنبال درسش! ولــي من بــا اون دو تــا رفيق؛ بــه راهم ادامه دادم. اينبار يه ايده رو بــه مرحله توليد رسونديم؛ امــا بازار تقاضا جواب نداد و ورشكست شديم! ايــن دفعه دويست ميليون! رفيق دوم هم از ما جدا شدو رفت پي كارش!

من موندم و رفيق سوم. بعد از مدتي بــا همين رفيق سوم؛ شركت جديد حمل و نقل راه انداختيم؛ امــا چيزي نگذشت كــه شكست خورديم. ايــن بار حجم ضررهاي ما بــه نيم ميليارد رسيد! رفيق سوم مستاصل شــد و رفت پي شغل كارمنديش! توي ايــن گيرودار؛ بــا همسرم تجارت جديدي رو راه انداختيم و كارمون تــا صادرات كالا هم رشد كرد. اوضاع خوب بود و ما بــه سوددهي رسيديم امــا يهو توي يه تصادف لعنتي؛ همسرمو از دست دادم! هــمــه چي بهم ريخت و تعادل ماليمو از دست دادم! شركت افتاد توي چاله ورشكستگي بــا دو ميليارد بدهي! شكست پشت شكست!

مدتي بعد پسر كوچيكم بخاطر تومور مغزي فوت كرد. چند سال بعد؛ ازدواج دوم داشتم كــه بــه طلاق فوري منجر شد! بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگي؛ بــا پسر بزرگم شركت جديدي زديم بــا محصول جديد. اولش تقاضا خوب بود امــا بــا واردات بي رويه نمونه جنس ما؛ محصولمون افت فروش پيدا كــرد و باز ورشكست شديم. هفت سال حبس رو بخاطر درگيري بــا طلبكارهاي دولتي و خصوصي گذروندم! و اموالمون همش مصادره شد! شكست ها باهام بودند و منم هنوز بودم!

به محض رهايي از حبس؛ باز كار جديدي رو استارت زديم و ايــن بار موفق شديم. شركتمون افتاد توي درآمد و وضعمون خوب شد. من بــه سرعت و بــا يه رشد عالي؛ از چاله بدهي ها دراومدم. الان شركت من ده شركت وابسته داره و شده يه هلدينگ بزرگ؛ اونم بــا ده هزار پرسنل.

مرد ميلياردر بعد از رسيدن بــه ايــن قسمت از حرف هاش؛ از حضار پرسيد: همونطور كــه شنيديد؛ من بــراي رسيدن بــه ايــن مرحله از زندگي؛ تاوان دادم. عذاب كشيدم. آيا كسي حاضر هست بازم مسير منو طي كنه؟

هيچ كس دستشو بلند نكرد! مرد ميلياردر خنده بلندي كــرد و ســپــس بــا گفتن يه جمله از پشت تريبون اومد پائين : خيلي هاتون دوست داريد الان جاي من باشيد امــا حاضر بــه طي كردن مسير سختي نيستيد كــه من طي كردم نيستيد’

يه روز گاو پاش ميشكنه ديگه نمي تونه بلند شه ؛ كشاورز دامپزشك مياره .

دامپزشك ميگه : ” اگه تــا 3 روز گاو نتونه رو پاش وايسته گاو رو بكشيد “

گوسفند اينو ميشنوه و ميره پيش گاو ميگه: “بلند شو بلند شو” گاو هيچ حركتي نميكنه…

روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو ميره پيش گاو ميگه: ” بلند شو بلند شو رو پات بايست” باز گاو هــر كاري ميكنه نميتونه وايسته رو پاش

روز سوم دوباره گوسفند ميره ميگه: “سعي كن پاشي وگرنه امروز تموم بشه و نتوني رو پات وايسي دامپزشك گفته بــايــد كشته شي ” گاو بــا هزار زور پا ميشه..

صبح روزبعد كشاورز ميره در طويله و ميبينه گاو رو پاش وايساده از خوشحالي بر ميگرده ميگه: ” گاو رو پاش وايساده ! جشن ميگيريم …گوسفند رو قربوني كنيد… “

نتيجه اخلاقي : خودتونو نخود هــر آشي نكنيد !

يك شركت موفق محصولات زيبايي در يك شهر بزرگ از مردم خواست كــه نامه ي مختصري درباره زيباترين زني كــه مي شناسد همراه بــا عكس آن زن بــراي آنها بفرستند.در عرض چند هفته هزار نامه بــه شركت ارسال شد. نامه اي بخصوصي توجه كاركنان را جلب كرد,و فورا آن را بــه دست رئيس شركت دادند.نامه توسط يك پسر جوان نوشته شده بود كــه شرح داده بود خانواده آنها از هم پاشيده شده و در محله اي فقير نشين زندگي مي كند.با تصحيح برخي كلماتش خلاصه ي نامه اش بــه شرح زير اســت :

زن زيبايي يك خيابان پايين تر از من زندگي مي كند.من هــر روز او را ملاقات مي كنم.او بــه من ايــن احساس را مي دهد كــه مهم ترين پسر ايــن دنيا هستم.ما بــا هم شطرنج بازي مي كنيم و او بــه مشكلات من توجه دارد.او مرا درك مي كــنــد و وقتي او را ترك مي كنم,او هميشه بــا صداي بلند مي گويد كــه بــه وجود من افتخار مي كند.آن پسر نامه اش را بــا ايــن مطلب خاتمه مي داد:”اين عكس نشان مي دهد كــه او زيباترين زن دنياست.اميدوارم همسري بــه ايــن زيبايي داشته باشم.”

رئيس شركت در حالي كــه تحت تاثير ايــن نامه قرار گرفته بود,خواست كــه عكس ايــن زن را ببيند.منشي او عكس زني متبسم و بدون دندان را بــه دست او داد كــه سني از او گذشته و در يك صندلي چرخدار نشسته بود.موهاي خاكستريش را دم اسبي كرده بود و چين و چروك صورتش در خطوط چين و چروك چشم هايش محو شده بود.

رئيس شركت بــا تبسم گفت:”ما نمي توانيم از ايــن خانم بــراي تبليغ استفاده كنيم.او بــه دنيا نشان مي دهد كــه محصولات ما لزوما ارتباطي بــا زيبايي ندارد.”

روزي پيش گوي پادشاهي بــه او گــفــت كــه در روز و ساعت مشخصي بلاي عظيمي بــراي پادشاه اتفاق خواهد افتاد.  پادشاه از شنيدن ايــن پيش گويي خوشحال شد. چرا كــه مي توانست پيش از وقوع حادثه كاري بكند. پادشاه بــه سرعت بــه بهترين معماران كشورش دستور داد هــر چــه زودتر محكم ترين قلعه را برايش بسازند.

معماران بي درنگ بي آن كــه هيچ سهل انگاري و معطلي نشان بدهند؛ دست بــه كار شدند. آنها از مكان هاي مختلف سنگ هاي محكم و بزرگ را بــه آنجا منتقل كــردنــد و روز و شب بــه ساختن قلعه پرداختند. سرانجام يك روز پيش از روز مقرر قلعه آماده شد. پادشاه از قلعه راضي شــد و بــا خوش قولي و شرافتمندانه بــه هــمــه معماران جايزه داد. ســپــس ورزيده ترين پاسداران خود را در اطراف قلعه گماشت.

پادشاه در آستانه روز وقوع حادثه بــه گفته پيش گو؛ وارد اتاق سري شــد كــه از هــمــه جا مخفي تر و ايمن تر بود. امــا پيش از آن كــه كمي احساس راحتي كند؛ متوجه شــد كــه حــتـي در ايــن اتاق سري هم چند شعاع آفتاب ديده مي شود. او فورا بــه زير دستان خود دستور داد كــه هــر چــه زودتر هــمــه شكاف هاي ايــن اتاق سري را هم پر كـنـنـد تــا از ورود حادثه و بلا از ايــن راه ها هم جلوگيري شود. سرانجام پادشاه احساس كــرد آسوده خاطر شده است. چرا كــه گمان كــرد خود را كاملا از جهان خارج؛ حــتـي از نور و هوايش؛ جدا كرده است.

معلوم اســت كــه پادشاه خيلي زود در اتاق بدون هوا خفه شــد و مرد. پيش گويي منجم پادشاه بــه حقيقت پيوسته بود و سرنوشت شوم طبق گفته پيش گو رقم خورده بود!
نتيجه گيري

معني ايــن داستان را مي توان بــه قلب انسان ها از جمله خود ما تشبيه كرد. در دل ما هم قلعه بسيار محكمي وجود دارد. ايــن قلعه بــا مواد مختلفي محكم تر از سنگ ساخته شده است. ايــن مواد چيزي بــه جز خشم و نفرت؛ گله و شكايت؛ خوار شمردن و غرور و كبر؛ شتاب؛ تعصب و بدبيني و … نيستند. بــا ايــن مواد واقعا هم مي توان قلعه دل را محكم و محكم و باز هم محكم تر كــرد و ديگران را پشت درهاي آن گذاشت. همان طور كــه ايــن پادشاه عمل كرد. قلعه قلب ما هــر چــه محكم تر و كم منفذتر باشد؛ احساس خفگي ما هم شديدتر خواهد بود.

در افسانه ها آمده روزي كــه خداوند جهان را آفريد

فرشتگان مغرب را بــه بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تــا بــراي پنهان كردن راز زندگي پيشنهاد بدهند

يكي از فرشتگان بــه پروردگار گفت: آن را در زمين مدفون كن ؛ فرشته ديگري گــفــت آن را در زير درياها قرار بده ؛ سومي گــفــت راز زندگي را در كوهها قرار بده ولــي خداوند فرمود ….

اگر من بخواهم بــه گفته هاي شما عمل كنم فــقــط تعداد كمي از بندگانم قادر خواهند بود آن را بيابند در حالي كــه من مي خواهم راز زندگي در دستر س هــمــه بندگانم باشد

در ايــن هنگام يكي از فرشتگان گــفــت فهميدم كجا اي خداي مهربان راز زندگي را در قلب بندگانت قرار بده

زيرا هيچكس بــه ايــن فكر نمي افتد كــه بــراي پيدا كردن آن بــايــد بــه قلب و درون خودش نگاه كــنــد و خداوند ايــن فكر را پسنديد


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۱۰:۲۵ توسط:myblog موضوع:

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار

 

 

نقشه هايي كــه من تو دبيرستان در فرار كردن ازمدرسه داشتم
مايكل اسكوفيلد توي فرار از زندان نداشت
من حيف شدم!

*********************

نمي دونم چــه حكمتيه
اينا كــه ميرن بدنسازي اصرار دارن كــه اصلا سردشون نمي شه!

*********************

ملت چــه بيكارن !
يكي مزاحم ميشد هي اس هي زنگ…جواب نميدادم كــه بيخيال شه…
ديگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده  :
ببخشيد من چند روز مزاحمتون نشدم كار داشتم دستم بند بود ؛ شرمنده؛چه خبر؟

*********************

تا خودكار رو دستت ميگيري ميخواي درس بخوني
ميبيني استعدادت كمتر از پيكاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچيان نيست!

*********************

هيچ كس ادامس شيك رُ واسۀ وجودش نمي خواد …
سرنوشت آدامس شيك ؛ بقيه پول بودنِ !

*********************

بوي شوم امتحان آيد همي /  يارصفر مهربان آيد همي
ما ز تعليم و تعلم خسته ايم / دل بــه اميد تقلب بسته ايم
مابراي كسب مدرك آمديم /  ني بــراي درك مطلب آمديم
(ايام جانسوز امتحانات برشما دانشجويان و دانش آموزان كوشا تسليت!)

*********************

رفيق داداشم رفته بود مصاحبه بــراي استخدام:
+ امسال سال چيه؟
– نهنگ
+ پاشو برو بــه بعدي بگو بياد تو

*********************

خدا كنه تــا بيشتر از ۹ ساله ديگه زنده بمونيم و بريم تو سال ۱۴۰۰
بعد هي بگيم : شماها يادتون نمياد ما صده سيصديا …
خيلي فاز ميده ؛ حس آثار باستاني بودن بــه آدم دست ميده …

*********************

به كافه چي گفتم همان هميشگي ... . .
نگاه سنگينش را بــه چشمانم انداخت و گــفــت : خفه بابا ؛ مثه آدم بگو چي مي خوري ؟!

*********************

از تفريحات من تو دوران بچگي ايــن بود كــه اب بريزم رو بخاري
صداي ” تـسس ” بده خركيف بشم
اون موقه آيپد نبود كــه بازي كنيم ؛ بــا ايــن چيزا سرگرم ميشديم !

*********************

بچه هاي دانشگا رو از روي محل نشستن سر كلاس طبقه بندي ميكنم.
رديف اول :حال بــه هم زن
وسطي ها :يه سلام عليكي داريم
ته كلاس :دمشون گرم.
اونايي كــه اصن كلاس نميان: اينا رفيقمن

*********************

در خونه رو ميزدن!
دخدر داييم ۵ سالشه!
جواب داد : كيه!؟
زن همسايه مون پشت در بــه شوخي گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز كردم, بنده خدا ميخواس سكته كنه!
گفت : ببخشيد مادرتون هستن؟ گفتم : نع ؛ فــقــط من و حبه انگور هستيم

*********************

خيلي بده يه آهنگ عشقولانه ياده ۵ ۶ نفر بندازتت تمركزتو رو آهنگ از دست ميدي !

*********************

كار از فرهنگ سازي گذشته
باس منقرض شيم يه گونه جديد بياد !

*********************

شمام وقتي يه ادكلن گرون قيمت ميخرين ؛ هربار كــه استفاده ميكنين
يه نگا بهش ميندازين كــه يه وقت تموم نشه؟!
يا من فــقــط اينجوريم!؟

*********************

يكي نـيـسـت بــه بعضيا بگه انقدر بــه اون تيپ و قيافت نناز
ما بــه اون آدامس ۵۰ تومنيا هم ميگيم شيـــــــــك  !

*********************

رفتم كتاب فروشي ميگم بوف كور دارين؟
ميگه كتابشو؟
گفتم : پ ن پ خودشو ؛ يه فرد خير پيدا شده كــه حاضر تمامِ هزينه هاي درمانشو متقبل شه…..!

*********************

بعضي دخترا اصلا” گريه نميكنن حــتـي اگه شكست عشقي بخورن
نه اينكه سنگ باشن نه
ريمل گروونه !

*********************

ديشب سوار پورشه ام شده بودم و توخيابون دور ميزدم باهاش
يهو يكي پريد جلو ماشين تــا خواستم ترمز كنم پام گرفت بــه لحاف و پاره شد!

*********************

يكي از بهترين احساس هاي دنيا :
از خواب بيدار بشي و نگران ايــن باشي كــه الان وقت بيدار شدنت بوده
ولي ببيني كــه هنوز ۲ ساعت مونده و ميتوني بازم بخوابي …
خداييش بد ميگم !؟

*********************

اصلا شور و شعف خاصي توي جمله “ديدي گفتم” وجود داره !
لامصب يه جور احساس دانايي خفن بــه آدم دست ميده اون لحظه !

*********************

با دختري كــه ميگه “ميسيييي” بــه جاي “مرسي” بــايــد درجا قطع رابطه كرد
چون تــا بياي براش توضيح بدي كــه نگو “ميسييي”
بهت ميگه “چلااااااا؟؟”

*********************

رفيقم رفته دسشويي -يهو داد زد “واااااايييي”
گفتم چي شد؟ گــفــت :”مسواكم افتاد تو اون سوراخه!
بهش گفتم خونسرد باش بابا -فك كردم چي شده!
ديدم خيلي خونسرد اومد مسواكشو شست -گزاشت دهنش!
–نميدونستم اينقد حرفام تاثير گذار ميتونه باشه  !

*********************

يكي از اعصاب خورد كن ترين كارايي كــه يه پدر و مادر ميتونن
بكنن اينه كــه وقتي پاي كامپيوتر نشستي بياد پشتت وايسه
و الكي دنبال يه چيزي بگرده !

*********************

آقا تــا ديروز فك ميكردم فــقــط منم كــه ميرم توالت ۳۰ نفر بــه گوشيم زنگ ميزنن
ديروز رفتم يه توالت عمومي
يه لحظه فكر كردم اومدم مخابرات
يكيشون كــه فكر كنم تو توالت چند تــا معامله بــا گوشي انــجـام داد !

*********************

يكي از شيرين ترين لحظه هاي دوران مدرسه ايــن بود كه
ناظم يــا معلم پرورشي سر زنگ رياضي ميومد در كلاس
ميگفت بچه هاي گروه سرود ميتونن برن!
يادش گرامي باد

 

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

عكس خنده دار جديد

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار

تصاوير خنده دار


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۰۲:۴۳ توسط:myblog موضوع:

ضرب المثل معروف

ضرب المثل

ضرب المثل

 

1 بــا آل علي هــر كــه در افتاد ؛ ور افتاد .

2 بــا اون زبون خوشت؛ بــا پول زيادت؛ يــا بــا راه نزديكت !

3 بــا ايــن ريش ميخواهي بري تجريش ؟

4 بــا پا راه بري كفش پاره ميشه؛ بــا سر كلاه !

5 بــا خوردن سيرشدي بــا ليسيدن نميشي !

6 باد آورده را باد ميبرد !

7 بــا دست پــس ميزنه؛ بــا پا پيش ميكشه !

8 بادنجان بم آفت ندارد !

9 بارون آمد؛ تركها بهم رفت !

10 بار كج بــه منزل نميرسد !

11 بــا رمال شاعر است؛ بــا شاعر رمال؛ بــا هــر دو هيچكدام بــا هرهيچكدام هــر دو !

12 بازي اشكنك داره ؛ سر شكستنك داره !

13 بازي بازي؛ بــا ريش بابا هم بازي !

14 بــا سيلي صورت خودشو سرخ نگه ميداره !

15 بــا كدخدا بساز؛ ده را بچاپ !

16 بــا گرگ دنبه ميخوره؛ بــا چوپان گريه ميكنه !

17 بالابالاها جاش نيست؛ پائين پائين ها راش نـيـسـت !

18 بالاتو ديديم ؛ پائينتم ديديم !

19 بــا مردم زمانه سلامي و والسلام .

20 تــا گفته اي غلام توام؛ ميفروشنت !

21 بــا نردبان بــه آسمون نميشه رفت !

22 بــا همين پرو پاچين؛ ميخواهي بري چين و ماچين ؟

23 بــايــد گذاشت در كوزه آبش را خورد !

24 بــا يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !

25 بــا يك گل بهار نميشه !

26 بــه اشتهاي مردم نميشود نان خورد !

27 بــه بهلول گـفـتـنـد ريش تو بهتره يــا دم سگ ؟ گــفــت اگــر از پل جستم رريش من و گرنه دم سگ !

28 بجاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد !

29 بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته !

30 بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه؛ شوهرم شــد !

31 بخور و بخواب كار منه؛ خدا نگهدار منه !

32 بد بخت اگــر مسجد آدينه بسازد — يــا طاق فرود آيد؛ يــا قبله كج آيد !

33 بــه درويشه گـفـتـنـد بساطتو جمع كن ؛ دستشو گذاشت در دهنش !

34 بدعاي گربه كوره بارون نمياد !

35 بدهكار رو كــه رو بدي طلبكار ميشه !

 

ضرب المثل فارسي

 

ضرب المثل فارسي

 

36 برادران جنگ كنند؛ ابلهان باوركنند !

37 برادر پشت ؛ برادر زاده هم پشت

38 خواهر زاده را بــا زر بخر بــا سنگ بكش!

39 برادري بجا؛ بزغاله يكي هفت صنار !

40 بــراي كسي بمير كــه برات تب كنه !

41 بــراي هــمــه مادره؛ بــراي ما زن بابا !

42 بــراي يك بي نماز؛ در مسجد و نمي بندند !

43 بــراي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه !

44 بر عكس نهند نام زنگي كافور !

45 بــه روباهه گـفـتـنـد شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم !

46 بزبون خوش مار از سوراخ در مياد !

47 بزك نمير بهار مياد — كنبزه بــا خيار مياد !

48 بز گر از سر چشمه آب ميخوره !

49 بــه شتر مرغ گـفـتـنـد بار ببر؛ گــفــت : مرغم؛ گـفـتـنـد : بپر؛ گــفــت : شترم !

50 بعد از چهل سال گدايي؛ شب جمعه را گم كرده !

51 بعد از هفت كره؛ ادعاي بكارت !

52 بقاطر گـفـتـنـد بابات كيه ؟ گــفــت : آقادائيم اسبه !

53 بــه كيشي آمدند بــه فيشي رفتند !

54 بــه گربه گـفـتـنـد گهت درمونه؛ خاك پاشيد روش !

55 بــه كچله گـفـتـنـد : چرا زلف نميزاري ؟ گــفــت : من از ايــن قرتي گيريها خوشم نمياد !

56 بــه كك بنده كــه رقاص خداست !

57 بگو نبين؛ چشممو هم ميگذارم؛ بگو نشنو در گوشمو ميگيرم؛ امــا اگــر بگي نفهمم؛ نميتونم !

58 بگير و ببند بده دست پهلوون !

59 بلبل هفت تــا بچه ميزاره؛ شيش تاش سره ؛ يكيش بلبل !

60 بمالت نناز كــه بيك شب بنده؛ بــه حسنت نناز كــه بيك تب بنده !

61 بماه ميگه تو در نيا من در ميام !

62 بمرغشان كيش نميشه گــفــت !

63 بمرگ ميگيره تــا بــه تب راضي بشه !

64 بوجار لنجونه از هــر طرف باد بياد؛ بادش ميده !

65 بهر كجا كــه روي آسمان همين رنگه !

66 بــه يكي گـفـتـنـد : سركه هفت ساله داري ؟ گــفــت : دارم و نميدم؛ گـفـتـنـد : چرا ؟ گــفــت : اگــر ميدادم هفت ساله نميشد !

67 بــه يكي گـفـتـنـد : بابات از گرسنگي مرد ... گــفــت : داشت و نخورد ؟ !

68 بمير و بدم !

69 بــه گاو و گوسفند كسي كاري نداره !

70 بيله ديگ؛ بيله چغندر !

 

ضرب المثل ايراني

 

ضرب المثل ايراني

 

آب از دستش نميچكه !

آب از سر چشمه گله !

آب از آب تكان نميخوره !

آب از سرش گذشته !

آب پاكي روي دستش ريخت !

آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم !

آب را گل آلود ميكنه كــه ماهي بگيره !

آب زير پوستش افتاده !

آب كــه يه جا بمونه؛ ميگنده .

آبكش و نگاه كن كــه بــه كفگير ميگه تو سه سوراخ داري !

آب كــه از سر گذشت؛ چــه يك ذرع چــه صد ذرع ـ چــه يك ني چــه چه صد ني !

آب كــه سر بالا ميره؛ قورباغه ابوعطا ميخونه !

آب نمي بينه و گرنه شناگر قابليه !

آبي از او گرم نميشه !

آتش كــه گرفت؛ خشك و تر ميسوزد !

آخر شاه منشي؛ كاه كشي اســت !

آدم بــا كسي كــه علي گفت؛ عمر نميگه !

آدم بد حساب؛ دوبار ميده !

آدم تنبل؛ عقل چهل وزير داره !

آدم خوش معامله؛ شريك مال مردمه !

آدم دست پاچه؛ كار را دوبار ميكنه !

آدم زنده؛ زندگي ميخواد !

آدم گدا؛ اينهمه ادا ؟!

آدم گرسنه؛ خواب نان سنگك مي بينه !

آدم ناشي؛ سرنا را از سر گشادش ميزنه !

آرد خودمونو بيختيم؛ الك مونو آويختيم !

آرزو بر جوانان عيب نـيـسـت !

آستين نو پلو بخور !

آسوده كسي كــه خر نداره — از كاه و جوش خبر نداره !

آسه برو آسه بيا كــه گربه شاخت نزنه !

آشپز كــه دوتا شد؛ آش يــا شوره يــا بي نمك !

آش نخورده و دهن سوخته !

آفتابه خرج لحيمه !

آفتابه لگن هفت دست؛ شام و ناهار هيچي !

آفتابه و لولهنگ هــر دو يك كار ميكنند؛ امــا قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه !

آمدم ثواب كنم؛ كباب شدم !

آمد زير ابروشو برداره؛ چشمش را كور كــرد !

آنانكه غني ترند؛ محتاج ترند !

آنچه دلم خواست نه آن شــد — آنچه خدا خواست همان شــد .

آنرا كــه حساب پاكه؛ از محاسبه چــه باكه ؟!

آنقدر بايست؛ تــا علف زير پات سبز بشه !

آنقدر سمن هست؛ كــه ياسمن توش گمه !

آنقدر مار خورده تــا افعي شده !

آن ممه را لولو برد !

آنوقت كــه جيك جيك مستانت بود؛ ياد زمستانت نبود ؟

آواز دهل شنيده از دور خوشه !

اجاره نشين خوش نشينه !

ارزان خري؛ انبان خري !

از اسب افتاده ايم؛ امــا از اصل نيفتاده ايم !

از اونجا مونده؛ از اينجا رونده !

از اون نترس كــه هاي و هوي داره؛ از اون بترس كــه سر بــه تو داره !

از ايــن امامزاده كسي معجز نمي بينه !

از ايــن دم بريده هــر چي بگي بر مياد !

از ايــن ستون بآن ستون فرجه !

از بي كفني زنده ايم !

از دست پــس ميزنه؛ بــا پا پيش ميكشه !

از تنگي چشم پيل معلومم شــد — آنانكه غني ترند محتاج ترند !

از تو حركت؛ از خدا بركت .

از حق تــا نا حق چهار انگشت فاصله اســت !

از خر افتاده؛ خرما پيدا كرده !

از خرس موئي؛ غنيمته !

از خر ميپرسي چهارشنبه كيه ؟!

از خودت گذشته؛ خدا عقلي بــه بچه هات بده !

از درد لا علاجي بــه خر ميگه خانمباجي !

از دور دل و ميبره؛ از جلو زهره رو !

از سه چيز بــايــد حذر كرد؛ ديوار شكسته؛ سگ درنده؛ زن سليطه !

از شما عباسي؛ از ما رقاصي !

از كوزه همان برون تراود كــه در اوست !  (( گر دايره كوزه ز گوهر سازند ))

از كيسه خليفه مي بخشه !

از گدا چــه يك نان بگيرند و چــه بدهند !

از گير دزد در آمده؛ گير رمال افتاد !

از ماست كــه بر ماست !

از مال پــس اســت و از جان عاصي !

از مردي تــا نامردي يك قدم اســت !

از من بدر؛ بــه جوال كاه !

از نخورده بگير؛ بده بــه خورده !

از نو كيسه قرض مكن؛ قرض كردي خرج نكن !

از هــر چــه بدم اومد؛ سرم اومد !

از هول هليم افتاد توي ديگ !

از يك گل بهار نميشه !

از ايــن گوش ميگيره؛ از آن گوش در ميكنه !

اسباب خونه بــه صاحبخونه ميره !

اسب پيشكشي رو؛ دندوناشو نميشمرند !

اسب تركمني است؛ هم از توبره ميخوره هم ازآخور !

اسب دونده جو خود را زياد ميكنه !

اسب را گم كرده؛ پي نعلش ميگرده !

اسب و خر را كــه يكجا ببندند؛ اگــر همبو نشند همخو ميشند !

استخري كــه آب نداره؛ اينهمه قورباغه ميخواد چكار ؟!

اصل كار برو روست؛ كچلي زير موست !

اكبر ندهد؛ خداي اكبر بدهد !

اگر بيل زني؛ باغچه خودت را بيل بزن !

اگر بــراي من آب نداره؛ بــراي تو كــه نان داره !

اگر بپوشي رختي؛ بنشيني بــه تختي؛ تازه مي بينمت بچشم آن وختي !

اگه باباشو نديده بود؛ ادعاي پادشاهي ميكرد !

اگه پشيموني شاخ بود؛ فلاني شاخش بآسمان ميرسيد !

اگه تو مرا عاق كني؛ منهم ترا عوق ميكنم !

اگر جراحي؛ پيزي خود تو جا بنداز !

اگه خدا بخواهد؛ از نر هم ميدهد !

اگه خاله ام ريش داشت؛ آقا دائيم بود !

اگه خير داشت؛ اسمشو مي گذاشتند خيرالله !

اگر داني كــه نان دادن ثواب اســت — تو خود ميخور كــه بغدادت خرابست !

اگه دعاي بچه ها اثر داشت؛ يك معلم زنده نمي موند !

اگه زاغي كني؛ روقي كني؛ ميخورمت !

اگه زري بپوشي؛ اگــر اطلس بپوشي؛ همون كنگر فروشي !

اگه علي ساربونه؛ ميدونه شترو كجا بخوابونه !

اگه كلاغ جراح بود؛ ماتحت خودشو بخيه ميزد .

اگه لالائي بلدي؛ چرا خوابت نميبره !

اگه لر ببازار نره بازار ميگنده !

اگه مردي؛ سر ايــن دسته هونگ ( هاون ) و بشكن !

اگه بگه ماست سفيده؛ من ميگم سياهه !

اگه مهمون يكي باشه؛ صاحبخونه براش گاو مي كشه !

اگه نخورديم نون گندم؛ ديديم دست مردم !

اگه ني زني چرا بابات از حصبه مرد !

اگه هفت تــا دختر كور داشته باشه؛ يكساعته شوهر ميده !

اگه هــمــه گـفـتـنـد نون و پنير؛ تو سرت را بگذار زمين و بمير !

امان از خانه داري؛ يكي ميخري دو تــا نداري !

امان ازدوغ ليلي ؛ ماستش كم بود آبش خيلي !

انگور خوب؛ نصيب شغال ميشه !

اوسا علم ! ايــن يكي رو بكش قلم !

اولاد؛ بادام اســت اولاد اولاد؛ مغز بادام !

اول بچش؛ بعد بگو بي نمكه !

اول برادريتو ثابت كن؛ بعد ادعاي ارث و ميراث كن !

اول بقالي و ماست ترش فروشي !

اول پياله و بد مستي !

اول ؛ چاه را بكن؛ بعد منار را بدزد !

اي آقاي كمر باريك؛ كوچه روشن كن و خانه تاريك !

اين تو بميري؛ از آن تو بميري ها نـيـسـت !

اينجا كاشون نـيـسـت كــه كپه بــا فعله باشه !

اين حرفها بــراي فاطي تنبون نميشه !

اين قافله تــا بــه حشر لنگه !

اينكه بــراي من آوردي؛ ببر بــراي خاله ات !

اينو كــه زائيدي بزرگ كن !

اين هفت صنار غير از اون چارده شي اســت !

اينهمه چريدي دنبه ات كو ؟!

اينهمه خر هست و ما پياده ميريم !

 

ضرب المثل ؛ ضرب المثل فارسي ؛ ضرب المثل ايراني ؛ ضرب المثل هاي ايراني

 

با آل علي هــر كــه در افتاد ؛ ور افتاد .

با اون زبون خوشت؛ بــا پول زيادت؛ يــا بــا راه نزديكت !

با ايــن ريش ميخواهي بري تجريش ؟

با پا راه بري كفش پاره ميشه؛ بــا سر كلاه !

با خوردن سيرشدي بــا ليسيدن نميشي !

باد آورده را باد ميبرد !

با دست پــس ميزنه؛ بــا پا پيش ميكشه !

بادنجان بم آفت ندارد !

بارون آمد؛ تركها بهم رفت !

بار كج بــه منزل نميرسد !

با رمال شاعر است؛ بــا شاعر رمال؛ بــا هــر دو هيچكدام بــا هرهيچكدام هــر دو !

بازي اشكنك داره ؛ سر شكستنك داره !

بازي بازي؛ بــا ريش بابا هم بازي !

با سيلي صورت خودشو سرخ نگهميداره !

با كدخدا بساز؛ ده را بچاپ !

با گرگ دنبه ميخوره؛ بــا چوپان گريه ميكنه !

بالابالاها جاش نيست؛ پائين پائين ها راش نـيـسـت !

بالاتو ديديم ؛ پائينتم ديديم !

با مردم زمانه سلامي و والسلام .

تا گفته اي غلام توام؛ ميفروشنت !

با نردبان بــه آسمون نميشه رفت !

با همين پرو پاچين؛ ميخواهي بري چين و ماچين ؟

بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد !

با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۰۱:۲۸ توسط:myblog موضوع:

پيامك و اس ام اس عاشقانه

اس ام اس عاشقانه

اس ام اس عاشقانه

 

انقدر دوسِش دارم
كهِ حتى اگه بش نرسم
رو بــه دنيا مى ايستم و ميگم:
آهاى دنيا
چيِه خوشحالى؟!
هنوزم يه تارهِ موهاشو
به تمَومه تو و آدمات نميدم

خوشبختي يني دوتايي برين باشگاه سواركاري
بگه چــون من ميترسم توم حق نداري سوار اسب بشي

حرف تازه اي ندارم!
آمده ام
تاريخ انقضاي “دوستت دارم ” هايم را
تمديد كنم

خوشبختي يعني…
وقتي بــا قهر و شيطنت از اون طرف اتاق بهت پيام ميده كه”اگه گفتي اون چيه كــه اولش منم,دومش تويي,سومش هم زبونه”
و در جواب ايــن پيام رو دريافت ميكنه”خر شيرين زبون؟”
و…
بالشي كــه بــا شتاب مياد سمتت و قهري كــه تبديل بــه ديوونه بازياي هميشگيمون ميشه…

حرف خاصي نيس..
هواي خندهاات ب سرم زده…
عاشقانه ي خاص من…..

هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي
الا بر آن كــه دارد بــا دلبري وصالي….

براي دلبستن بــايــد دلت را بــه دلش گره بزني
يكي زير …
يكي رو …
مادر بزرگم ميگفت :

“قالي دستبافت مرگ ندارد” …!

موهايت را نباف

نميخواهم دستهاي زنانه ات

به كارهاي مردانه عادت كند…!

_ميشه وقتي حرف ميزني تو چشام نگاه نكني؟؟؟!!!

+چرا مشكلش چيه؟؟؟

_آخه نميشنوم چي ميگي!

هر شب بــه شوق تو تمديد مي شوم…
تاريخ اعتبار دلم؛خنده هاي توست..!!

در وصـــل هــــم ز عشق تو اي گل در آتشم
عاشــق نمي شوي كــه ببيني چــه مي كشم
بـــا عقـــــل آب عشق بــه يك جــــو نمــي رود
بيـــــچاره مــن ؛ كــــه ساخته از آب و آتشم

مصرعي از قلب من
با مصرعي از قلب تو
شاه بيتي ميشود
در دفتر ديوان عشق

 

اس ام اس عاشقانه جديد

 

اس ام اس عاشقانه جديد

 

دست هاي تو
حق من اســت ؛

حقم را …
كف
دستم
بگذار ….

دست من نبود…تو بــا پاي خودت…به چشمم آمدي.

لياقتت را كــه ندارم….
دوستم هم كــه نداري ….
از پيشم هم كــه رفته اي …..
.
.
پس…
پس فــقــط بگو…
فقط بگو چرا انقدر بــه خوابم مي آيي؟

از تو چــه پنهان؛
گاهي آنقدر خواستني ميشوي…
كه شروع ميكنم
به شمارش تك تك ثانيه ها…
براي يكبار ديگر رسيدن؛
به “تو”…

وقتي رد پاي مهربانيت را
در قلب كسي باقي بگذاري هميشه بيشتر از حاضرين
حاضر خواهي بود.
حتي اگــر غايب باشي.

هيچ چيز سر جايش نيستــــ
نه من…
نه تو…
نه باورهايم كــه بدان اميد بسته بودمــ
تابـــ كودكيم انگار؛
سالهاستـــــ كــه نميداند مقصد كجاستــــ …

فرشته گفت:
پس قرارمان ايــن باشد
هر چــه انسان
روي زمين انــجـام داد
نتيجه اش را ببيند
خدا گفت:
غير از دل شكستن
كه جواب آن را
خودم مي دهم

گفتني نيست؛ولي “بي تو” كماكان در من؛
نفسي هست؛
دلي هست…
ولي جاني نيست…..

ميگن عاشقا
عشقشون رو
خوشگل ميبينن.

اين دفعه كــه ديدمت
خيلي خوشگل
شده بودي؟

نميدونم هردفعه

تو خوشگل تر ميشي….
يا من عاشق تر….؟؟؟؟

ميشه اونقدر بوسم كني
كه يادم بره
چي مي خواستم !؟

ﺩﺭﺩ ﻫـﺎﻳﻢ ﺩﻟﻨـﺸﻴﻦ ﻣـﯽ ﺷـﻮﻧﺪ ... . .

ﻭﻗـﺘﯽ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺗــــــﻮﻳـي ... . .

آدم بــايــد يكيو داشته باشه كــه هَــــر وقــــت
خسته
پكر
داغون
عصبي
و مريض بودي
ازت نپرسه چـــــــــــــرا ؟؟
فقط دستت رو بگيره و بگه :
بـــلـــنـــد شـــو بـــريـــم يـــه دور بـــزنـــيـــم ؛ دوســـت نـــدارم ايـــن شـــكـــلـــي بـــبـــيـــنـــمـــت !!

غرورت رو بــه خاطر كسي كــه دوسش داري بشكن ؛

ولي ؛

نذار كسي كــه دوسش داري بــه خاطر غرورت

دلش بشكنه …

تو را داشتن را بــه چــــه تشبيه كنم ؛
به بــــهار
يا بــه آبي زلال دريــــا
ســـــاده تر مي گويم
تــو تمام حس هاي خوب مني

نــگاهم كــه مــي كني لال مــي شـوم…………

آخــر چــشم هايت حــرف نــدارنـد…………..

 

اس ام اس عاشقانه كوتاه

 

اس ام اس عاشقانه كوتاه

 

زندگي شبيه شعريست

قافيه هايش بــا من ؛  ” تو ” فــقــط هميشه رديف باش !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

گل اگــر چشم خودش باز كــنــد خواهد مرد / ماه در اوج غرورش بــه زمين خواهد خورد

چون بــه زيبايي تو حسرت ؛ عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

انسانهاي خوب همانند گلهاي قالي اند

نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ي چيده شدن ؛ دائمي اند !

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جديد ######

 

ديـگـــر نه اشـكـــهايــم را خــواهـي ديــد

نه التـــمـاس هـــايم را

و نه احســـاســاتِ ايــن دلِ لـعـنـتـي را…

به جـــايِ آن احســـاسي كــه كُـــشـتـي

درخـتـي از غــــرور كـاشـتم…

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

دلي كــه شكستي را گچ چاره نكرد ؛ گل گرفتمش ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

با ياد تو ايــن ستاره ها رنگي بود / ايــن دفتر خاطرات من سنگي بود

از درس كلاس عاشقي سهمم باز / يك زنگ فــقــط دوري و دلتنگي بود ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

ديگري جز تو مرا ايــن هــمــه آزار نكرد / آنچه كردي تو بــه من هيچ ستم كار نكرد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جديد ######

 

لعنت بــه هــمــه ي قانون هاي دنيا كــه در آن شكستن دل پيگرد قانوني ندارد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

تا ديروز ؛ هرچه مي نوشتم عاشقانه بود

از امروز ؛ هرچه بنويسم صادقانه است

عاشقانه دوستت دارم  ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جديد ######

 

يه رابطه از اونجايي خراب ميشه كه

تو ناراحتش كني و يكي ديگه آرومش  ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

سرد بودنم را بگذار بــه حساب گرم بودنت بــا ديگران ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

بهانه ميتراشي و مرا عذاب ميدهي / بــه روح بي قرار من تو اضطراب ميدهي

دلم پر از گلايه ها ؛ تنم اسير درد و خون / ولــي تو قهر بــا دلم بــراي لحظه ي مكن ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

به همون اندازه كــه ماهى دوست نداره برسه بــه خشكى دوست دارم ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

كاش نامت را بــا خط بريل مينوشتند

صدا كردنت كافي نـيـسـت ؛ شكوه اسم تو را بــايــد لمس كــرد !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

سفري بــه دور دنياست ؛ وقتي دستانم تــا انتها ؛ رويت را نوازش مي كـنـنـد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جديد ######

 

دلي دارم ز جنس سنگ و شيشه / چنان مهرت بــه جانم كرده ريشه

كه در شش گوشه ي قلبم نوشته / عزيزم ؛ دوستت دارم هميشه ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

دلم چندين سال اســت روزه ي عشق گرفته اســت ! اذان افطارش را تو بگو

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جديد ######

 

تنهايي يعني :

ذهنم پر از تو و خالي از ديگران اســت ؛ امــا كنارم خالي از تو و پر از ديگران اســت !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

در نگاهت چيزيست كــه نميدانم چيست ؟

مثل آرامش بعد از يك غم ؛ مثل پيدا شدن يك لبخند

مثل بوي نم بعد از باران ؛ در نگاهت چيزيست كــه نميدانم چيست ؟

من بــه آن محتاجم !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

دل آرام را بي تاب ميكني ؛ دل بي تاب را آرام

آخرش نگفتي:

تو ؛ دردي يــا درمان ؟

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

اگر دو نفر لبه پرتگاهي باشند كدومشون رو نجات ميدي !؟

اوني كــه خيلي دوستش داري ؟

يا اوني كــه خيلي دوست داره ؟

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

ز تلخي سكوتت من چــه بگويم / همان بهتر كــه از غم ها نگويم

تو كاري كرده اي بــا بي وفايي / دگر از عشق خود بــا كَس نگويم ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

مي داني … !؟ بــه رويت نياوردم … !

از همان زماني كــه جاي ” تو ” بــه ” من ” گفتي : ” شما “

فهميدم

پاي ” او ” در ميان است  ... . .


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۵:۵۹:۱۰ توسط:myblog موضوع:

زهرا امير ابراهيمي

زهرا امير ابراهيمي

زهرا امير ابراهيمي

 

روزنامه “گاردين” چاپ لندن بــراي اولين بار موفق بــه مصاحبه بــا زهرا اميرابراهيمي؛ بازيگر نقش زهره شد.

اميرابراهيمي گفت: بعد از اعتراضات فراواني كــه از ســوي همكاران بــه من شد؛ فيلم غيراخلاقي را ديدم امــا واقعيت اينجاست كــه شخص درون فيلم؛ من نيستم.

وي افزود: منكر شباهت هايي كــه هنرپيشه فيلم غيراخلاقي بــا من دارد نيستم زيــرا بــا استفاده از امكانات گريم مي توان فردي را شبيه ديگري ساخت؛ ضمنا اطلاعاتي در مورد تكنيك هاي مونتاژ دارم و مي دانم كــه بــا استفاده از آن مي توان چهره فرد مورد نظر را خلق كرد.

مصاحبه گر روزنامه گاردين بــه نقل از كارشناسان حقوقي نوشت: همين انكار اميرابراهيمي بــراي جلوگيري از مجازات او كافي است.

گاردين افزود: در حاليكه مظنون اصلي دستگير و هنوز معرفي نشده است؛ احتمال سه سال زندان و پرداخت مبلغ هفت تــا ده ميليون تومان جريمه نقدي وجود دارد.

وي تصيريح كرد: بنا بــه ادعاي متهم دستگير شده؛ زهرا اميرابراهيمي خودش پيشنهاد تهيه و توزيع فيلم را داده بود امــا در عين حال؛ ايــن هنرپيشه ايراني در طول مصاحبه 45 دقيقه اي؛ حجاب كامل داشت و تمام مدت مواظب حفظ آن بود.

اميرابراهيمي بــا اشاره بــه نامزدي پيشين خود بــا مردي كــه در فيلم غيراخلاقي حضور داشت؛ بــه خبرنگار روزنامه گاردين گفت: نامزدم را بعد از آن كــه در رابطه زناشويي مان خيانت كــرد ترك كردم؛ زيــرا آدمي هرزه بود.

وي تاكيد كرد: حــتـي بعد از اينكه از او جدا شدم تهديد كــرد بلايي سرم مي آورد كــه نتوانم سرم را در جامعه بالا بگيرم و حــتـي جايي در صدا و سيما نداشته باشم. حال فكر مي كنم بــا ايــن فيلم جعلي تهديد خود را عملي كرده است.

بنا بــه گزارش نويسنده گاردين؛ فيلم غيراخلاقي منتسب بــه زهرا اميرابراهيمي در جامعه ايران بــه “نرگس 2” معروف شده و بسياري از خانواده هاي ايراني بيم آن دارند تــا فرزندانشان آن را مشاهده كنند.

زهرا اميرابراهيمي نــيــز در ايــن مورد گفت: بدترين نكته در ايــن ميان آن اســت كــه بــه وجهه خانواده مذهبي ام صدمه وارد شده است.

وي افزود: اگــر بــه سابقه كاري ام نگاهي مختصر بيندازيد بــه ايــن نتيجه مي رسيد كــه بــه واسطه علاقه شخصي خود عمدتا در سريال هايي موازي بــا ايده خود و خانواده ام ايفاي نقش كرده ام.

اين هنرپيشه ايراني تصريح كرد: من و خانواده ام فكر مي كرديم كــه در جامعه اي بــا قضاوت صحيح و عادلانه زندگي مي كنيم امــا واقعيت اينجاست كــه بيش از 90 درصد مردم ايران در مورد امور مبتذل و شرم آور كنجكاوي بــه خرج مي دهند.

 

بيوگرافي زهرا امير ابراهيمي

 

بيوگرافي زهرا امير ابراهيمي

 

زمينه فعاليت     تلويزيون و سينما
تولد     ۱۳۶۰ خورشيدي
مليت     ايراني
پيشه     بازيگر و عكاس
مدرك تحصيلي     فارغ التحصيل رشته بازيگري تئاتر

هرا اميرابراهيمي (زاده ۱۳۶۰ خورشيدي) بازيگر تلويزيون و سينماي ايراني است.

وي در ابتدا بــا ايفاي نقش در مجموعهٔ تلويزيوني كمكم كن (رمضان ۱۳۸۴) و نرگس (تابستان ۱۳۸۵) بــه شهرت رسيد؛ ســپــس فيلمي جنسي منتسب بــه وي پخش شد

زندگي

اميرابراهيمي در رشته بازيگري تئاتر فارغ التحصيل شد. كار سينما را بــا ساخت فيلمي كوتاه بــا عــنــوان خت در سال ۱۳۷۸ آغاز كرد.

اميرابراهيمي در عكاسي نــيــز فعال است. وي از سال ۱۳۸۴ خورشيدي عكاسي را بــه صورت حرفه اي ادامه داد و تاكنون دو نمايشگاه بــا عــنــوان ديد اول و ديد دوم برگزار كرده است. عكس هاي او بــه موضوعات اجتماعي مي پردازد.
جنجال
جنجال هاي انتشار فيلم هاي جنسي

زهرا اميرابراهيمي در سال ۱۳۸۵ درگير انتساب دو فيلم سكسي بــه خودش شد. ايــن فيلم ها هم آغوشي دختر و پسري جوان را بــه تصوير مي كشيدند. بــا پخش وسيع ايــن فيلم ها بر روي اينترنت و سي دي هاي خانگي؛ اميرابراهيمي انتساب آنها بــه خودش را انكار كــرد و آن را يك تهمت ناروا و برچسب غيرانساني ناميد.

اميرابراهيمي بــا اشاره بــه نامزدي پيشين خود بــا مردي كــه در فيلم غيراخلاقي حضور داشت؛ بــه خبرنگار روزنامه گاردين گفت: نامزدم را بعد از آن كــه در رابطه زناشويي مان خيانت كــرد ترك كردم؛ زيــرا آدمي هرزه بود.

 

پس از خروج از ايران

اميرابراهيمي پيش از ترك ايران در دو فيلم سينمايي «سفر بــه هيدالو» (۱۳۸۴) و «انتظار» (۱۳۷۹) بازي كرده است. او پــس از خروج از ايران؛ در فرانسه سكني گزيد و در تئاتر «روياي طاهرگان خاموش» بــه همراه شبنم طلوعي بــه ايفاي نقش پرداخت.

اين هم مصاحبه اش بــا روزنامه انگليسي گاردين روزنامه “گاردين” چاپ لندن بــراي اولين بار موفق بــه مصاحبه بــا زهرا اميرابراهيمي؛ بازيگر نقش زهره شد.

اميرابراهيمي گفت: بعد از اعتراضات فراواني كــه از ســوي همكاران بــه من شد؛ فيلم غيراخلاقي را ديدم امــا واقعيت اينجاست كــه شخص درون فيلم؛ من نيستم.
وي افزود: منكر شباهت هايي كــه هنرپيشه فيلم غيراخلاقي بــا من دارد نيستم زيــرا بــا استفاده از امكانات گريم مي توان فردي را شبيه ديگري ساخت؛ ضمنا اطلاعاتي در مورد تكنيك هاي مونتاژ دارم و مي دانم كــه بــا استفاده از آن مي توان چهره فرد مورد نظر را خلق كرد.
اميرابراهيمي بــا اشاره بــه نامزدي پيشين خود بــا مردي كــه در فيلم غيراخلاقي حضور داشت؛ بــه خبرنگار روزنامه گاردين گفت: نامزدم را بعد از آن كــه در رابطه زناشويي مان خيانت كــرد ترك كردم؛ زيــرا آدمي هرزه بود.
وي تاكيد كرد: حــتـي بعد از اينكه از او جدا شدم تهديد كــرد بلايي سرم مي آورد كــه نتوانم سرم را در جامعه بالا بگيرم و حــتـي جايي در صدا و سيما نداشته باشم. حال فكر مي كنم بــا ايــن فيلم جعلي تهديد خود را عملي كرده است.

بنا بــه گزارش نويسنده گاردين؛ فيلم غيراخلاقي منتسب بــه زهرا اميرابراهيمي در جامعه ايران بــه “نرگس 2” معروف شده و بسياري از خانواده هاي ايراني بيم آن دارند تــا فرزندانشان آن را مشاهده كنند.

زهرا اميرابراهيمي نــيــز در ايــن مورد گفت: بدترين نكته در ايــن ميان آن اســت كــه بــه وجهه خانواده مذهبي ام صدمه وارد شده است.
وي افزود: اگــر بــه سابقه كاري ام نگاهي مختصر بيندازيد بــه ايــن نتيجه مي رسيد كــه بــه واسطه علاقه شخصي خود عمدتا در سريال هايي موازي بــا ايده خود و خانواده ام ايفاي نقش كرده ام.
اين هنرپيشه ايراني تصريح كرد: من و خانواده ام فكر مي كرديم كــه در جامعه اي بــا قضاوت صحيح و عادلانه زندگي مي كنيم امــا واقعيت اينجاست كــه بيش از ۹۰ درصد مردم ايران در مورد امور مبتذل و شرم آور كنجكاوي بــه خرج مي دهند.

 

عكس زهرا امير ابراهيمي

 

عكس زهرا امير ابراهيمي


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۵:۵۸:۰۱ توسط:myblog موضوع:

عكس هاي ابي

ابي

ابي

 

تاريخ تولد؛ محل تولد؛ هنگام تولد:

در ۲۹ خرداد سال ۱۳۲۸ (۱۹ ژوئن ۱۹۴۹)در تهران بــه دنيا آمد.

پدر: –

مادر:-

برادر: –

خواهر:-

همسر: فيروزه مقدادي؛مهشيد برومند

فرزندان: خاتون (تولد: ۱۳۵۴ –دندانپزشك) ؛ سايه (تولد: ۱۳۵۵ )؛ عسل (تولد: ۱۳۵۷)؛فرشيد(در برخي منابع از وي بــا عــنــوان پسرخوانده ابي نام برده شده)

شهرت ؛ كنيه و لقب:

لقب:ابي؛ آقاي صداي موسيقي پاپ ايران

مشخصات فردي:

هم‌صدايي مردم بــا ابي در كنسرت‌ها از خصايص منحصر بــه فرد ايــن خواننده است؛ تــا جايي كــه او را جزو اولين خوانندگان فارسي‌ زباني دانسته‌اند كــه بــه همخواني پرداخت و حــتـي آن را در آلبوم كنسرت‌هايش ضبط و پخش كرد. ابي را از نظر كاري خواننده‌اي ريسك‌پذير؛ و از نظر انتخاب آهنگ و ترانه؛ نوگرا مي‌دانند.اهميت بــه كيفيت كلامي و زباني ترانه‌ها از مشخصات اوست.

گفته مي‌شود وي در منزل شخصي خود؛ اجازۀ پخش آهنگ‌هاي خوانده ‌شده توسط خود را نمي‌دهد و بــه عبارتي؛ تمايلي بــه شنيدن صداي خود در محيط خانه ندارد.

 

بيوگرافي ابي

 

بيوگرافي ابي

 

عادات و علائق شخصي:

علاقه بــه موسيقي يوناني

خوانندگان محبوب: پيتر گابريل؛ فردي مركوري؛ استينگ؛ بونو و جيم موريسون از گروه راك دورز .

علاقه بــه خواندن ترانه‌هايي بــا مضامين سياسي؛ اجتماعي عاشقانه ... ترانه‌هاي متعددي در مورد ايران خوانده كــه بسياري از آنها داراي مضامين سياسي اعتراضي و گاه بحث‌انگيز بوده‌اند.

دوران زندگي:

پدرش خياط و مادرش ؛ اهل كرج و خانه‌دار بودند.

ابي در دوران كودكي دوست داشت خلبان شود. در مصاحبه‌اي وقتي از وي پرسيده‌ شــد كــه خوانندگي را چگونه آغاز كــرد چنين گفت: « از زمان چهار پنج سالگي. راديو بــه ايران آمده بود ؛ولي آن‌قدر ما بودجه نداشتيم كــه يك راديو بخريم. ضمن اين‌كه هنوز برق هم بــه همه‌ جا نيامده بود. بــه موسيقي گوش مي‌كردم و آن را دوست داشتم. تفريح من در خانه خواندن بود؛ ضمن اين‌كه بارها هم گفته‌ام كــه از كلاس سوم دبستان در مدرسه صبح‌ها سر صف قرآن بــا قرائت اجرا مي‌كردم. خب ايــن هم بــراي خودش يك نوع خوانندگي است. در سن ده يازده سالگي؛ راديو و خوانندگاني بودند و مرتب فكر و ذكر من بــه غير از مسالهٔ درس خواندن خوانندگي بود. در خانه؛ بــراي هم‌كلاسي‌هايم و همين‌طور بــراي بچه محل‌ها مي‌خواندم ».

ابتدا در يك گروه دوستانه بــه نام Sunboys وسپس در باشگاه‌ها و كاخهاي جوانان خواندن را آغاز كرد. اولين ترانهٔ او ترانه‌اي بود بــا نام عطش كــه بــراي فيلمي بــه همين عــنــوان ساخته شده بود. دومين ترانه‌اش چرا نام داشت؛ و شعر آن از مسعود هوشمند و آهنگش از حسين واثقي بود.

اما سومين ترانه‌ كــه بــه گفته خودش باعث معروفيتش شد؛ ترانه‌اي بــه نام شب بود؛ بــا شعر اردلان سرفراز و آهنگ منصور ايران‌نژاد كــه در شوي معروف ميخك نقره‌اي از فريدون فرخزاد بــراي اولين بار پخش شد.

در همان دوران بــا شهبال و شهرام شب‌پره آشنا شــد و بــا آنها شروع بــه همكاري كرد. در كنار فرهاد مهراد مدت دو سال بــا گروه بلك كتز همكاري كــرد و مدت زيادي در كاباره كوچيني بــه روي صحنه رفت. ســپــس از ايــن گروه جدا شــد و بــه همكاري بــا آهنگ سازان و ترانه سرايان بزرگ پرداخت. دست آورد همكاري پياپي ابي بــا بابك بيات آهنگ ساز و ايرج جنتي ترانه سرا منجر بــه خلق ترانه‌هاي ماندگاري شد. پيش از انقلاب كارهاي زيادي عرضه كــرد ؛ولي هيچگاه آلبوم مستقلي از وي ارائه نشد. آهنگهاي ماندگاري نظير خورجين – سبد – شبزده – شب – پوست شير – خالي و آهنگهاي ديگر كــه بسياري از آنها بعد از انقلاب در خارج از كشور بــه صورت كاست و سي دي بــه بازار عرضه شد. همچنان در آن سالها بر روي تعداد زيادي از فيلمها ترانه خواند و سكانسهايي ماندگار از تلفيق هنر كارگردانان ؛ بازيگران و صداي “ابي” ساخته شد.

ابي دو سال پيش از انقلاب بــراي اجراي يك سري كنسرت در آمريكا از ايران خارج شــد و بــه دليل انقلاب ايران؛ در آمريكا ماندگار شــد .او در سالهاي سخت و سنگين غربت نــيــز كارش را بــا ترانه سرايان و آهنگسازان نام آشنا ادامه داد.

اين خواننده ايراني در اجراي كنسرت نــيــز بــه موفقيتهاي بسياري دست يافت و درهاي سالنهاي بزرگ و مشهور جهان را بــه روي ايرانيان باز كــرد و بــا اتكا بر توان صدايش در اجراهاي زنده و همچنين ترانه هاي خاطره ساز و محبوبش سالانه هزاران ايراني را در ايــن سالنها در اقصي نقاط جهان گرد هم آورد ... از جمله سالنهاي نامداري كــه در آنان برنامه اجرا كــرد مي توان بــه ايــن سالنها اشاره كــرد : يونيورسال آمفي تئاتر (لس آنجلس) ؛ شراين آدوتوريوم (محل برگزاري مراسم اسكار) ؛ گريك تياتر (لس آنجلس) ؛ كندي سنتر (واشنگتن) ؛ اپراي سيدني (همراه بــا اركستر سمفوني سيدني ) ؛ سالن سلطنتي نوبل (استكهلم ) ؛ كويين آمفي تئاتر (ونكوور) ؛ گلوين (سالن بين المللي سويد ) ؛ فيلارمونيك برلن (برلين) ؛ گلف دبي (سالن بين المللي دبي) ؛ اويشن كلاب (سالن بين المللي دبي ) ؛ كنسرت هاوس (يوتبوري) و …

او در تمام دوران هنري اش بــا بهترين ترانه سرايان و آهنگسازان ايران همكاري داشته و بهترين آثار آنان را اجرا نموده است. شايد از اصلي ترين دلايل موفقيت او و ماندگار شدن آثارش در طول بيش از سي سال همين همكاري هاست ؛ كــه حاصلش خلق ترانه هايي ماندگار در ترانه نوين ايران مي باشد ... از جمله بزرگاني كــه بــا آنها همكاري داشته اســت مي توان بــه ترانه سراياني چــون : ايرج جنتي عطايي ؛ اردلان سرفراز ؛ شهيار قنبري ؛ ليلا كسري(هديه) ؛ منصور تهراني ؛ زويا زاكاريان ؛ هما مير افشار و غيره اشاره كــرد و از آهنگسازاني چــون زنده ياد واروژان ؛ بابك بيات ؛ فريد زلاند ؛ سياوش قميشي ؛ محمد شمس ؛ اسفنديار منفرد زاده و غيره نام برد ... در ايــن ميان؛ فريد زلاند و سياوش قميشي در صدر قرار دارند.

تركيب ملودي فريد زلاند و كلام شهيار قنبري و تنظيم منوچهر چشم‌آذر منجر بــه خلق ترانه‌اي بــا نام «نون و پنير و سبزي»شد كــه مي‌توان آن را سمبل ترانه‌هاي معترض دورهٔ خود بــه حساب آورد. ايــن ترانه بــا اجراي مشترك ابي و داريوش بــه عــنــوان يكي از ترانه‌هاي ممنوعه در سال‌هاي اوايل دههٔ ۱۳۷۰ در ايران بــه صورت پنهاني دست بــه دست مي‌گشته ‌است.

صرف‌نظر از مسائل سياسي؛ در ترانه‌هاي خود بــه مسائل اجتماعي نظير فقر؛ آزادي بيان و حقوق زنان نــيــز توجه دارد. سه ترانهٔ «هلا»؛ «سياه‌پوش‌ها» و «بانوي خاوري» نمونه‌هايي مناسب از ايــن دست هستند.عشق هم در كلام او گاه رنگ و بوي زميني و جسماني پيدا مي‌كند و عاشق؛ از چشم و لب و قد و تن يار سخن بــه ميان مي‌آورد. مانند ترانۀ «مداد رنگي» و گاه چنان ژرف؛ متعالي و مقدس مي‌شود كــه سخن از معراج و رجعت و خدا شدن بــه ميان مي‌آيد مانند ترانۀ «رازقي». اكثر ايــن ترانه‌هاي عاشقانه؛ اشعار ترانه‌ سرايان معاصر هستند؛ ولــي در لابه‌لاي آنها اشعار عرفاني شعراي متقدم نــيــز ديده مي‌شود .مانند آهنگ «حيلت رها كن» كــه شعر آن از مولوي اســت و آهنگ «خدا مي‌داند» كــه شعر آن از شمس مشرقي شاعر و عارف قرن هشتم است.

او كــه پــس از انتشار آلبوم شب نيلوفري؛ صحبت از بازنشستگي بــه ميان آورده بود ؛پس از آن نــيــز در زمينۀ توليد آلبوم و اجراي كنسرت؛ بــه فعاليت پرداخت. او معتقد اســت كــه بــه روي صحنه رفتن و يــا انتشار آلبوم؛ فرصتي آموزشي در اختيارش قرار مي‌دهد و موجب تجربه‌اندوزي بيشتر مي‌گردد و ايــن در نزد وي بهترين انگيزه و محرك بــراي تداوم بخشيدن بــه حرفه‌اش بوده است. او خوانندگي را عشقي مي‌داند كــه هرگز از آن جدايي نخواهد داشت.

ابي را بــا لقب «آقاي صداي موسيقي پاپ ايران» بــه مدد قدرت و توانايي اجرا و خواندنش در برنامه‌هاي زنده و تحريرهاي سنگين در موسيقي پاپ مي‌شناسند. او داراي صدايي از جنس باريتون اســت و در سبك‌هاي مختلف موسيقي صاحب اثر است: بالاد‌؛ موسيقي فولكلور؛ پاپ تهرانجلس؛ دنس ؛ هاوس و ترنس. تحت تأثير خوانندگاني چــون فرهاد مهراد؛ جنسيس؛ جيم موريسون؛ يوتو؛ كلدپلي و پر گسله بوده است. برخي او را بــا تام جونز خوانندهٔ سرشناس بريتانيايي مقايسه كرده‌اند؛ بــا ايــن تفاوت كــه ابي را بر خلاف تام جونز داراي تمايلات سياسي مي‌دانند.

زندگي شخصي :

اولين ازدواج رسمي اش در سال ۱۳۵۳ بود و سه دختر بــا نامهاي: خاتون ؛سايه و عسل حاصل ايــن پيوند بودند. ابي پــس از تولد سايه در يك گفتگوي كوتاه اظهار داشت چــون بچه اولم دختر بود بــه همين جهت علاقه زيادي بــه پسر داشتم و حالا كــه سايه بــه دنيا آمده خدا را شكر مي كنم و ديگر دختر و پسر بودنش برايم فرقي ندارد ... هرسه فرزندانش داراي تحصيلات دانشگاهي هستند و پدر نــيــز بــراي هــر سه آن ها يك ترانه خوانده‌ است. ايرج جنتي عطايي و بابك بيات ترانه سرا و آهنگساز خاتون؛ بــراي دومين فرزند ابي هم شعر و آهنگ ساختند ... ابي چند سال پــس از اينكه ازدواج اولش بــه جدايي انجاميد در مصاحبه اي در ۲۵ آبان۱۳۷۵ بــا برنامه روز هفتم راديو BBC ازدواج دومش را تكذيب كرد؛ امــا بعدها معلوم شــد كــه قبل از اينكه موضوع را تكذيب كــنــد بــا خانم « مهشيد » ازدواج كرده بود. مهشيد مدير بيشتر برنامه ريزي كارهاي موسيقي و كنسرتهاي ابي اســت و يك پسر بــا نام فرشيد دارد.

ماجراي ترانه ملي گرايانه خليج فارس در دبي :

شايد ترانهٔ ملي ‌گرايانهٔ خليج فارس بيشتر از آنكه بــراي خواننده‌اش وجهه يــا اعتبار بــه همراه آورده باشد؛ منشأ دردسر و سوء تفاهم گشته است. در پي امتناع ابي از خواندن ترانۀ خليج فارس در كنسرت‌هاي دبي؛ شايعاتي مبني بر اهداي يك هواپيماي مجلل از طرف حاكم دبي بــه ابي بــه خاطر خودداري از خواندن ايــن ترانه؛ در برخي رسانه‌هاي ايراني منتشر شــد كــه واكنش شديداللحن خواننده را نــيــز متعاقب آن بــه همراه داشت. ابي در پاسخ بــه ايــن شايعات؛ انتساب هــر گونه هواپيماي شخصي را بــه خود رد كــرد و دليل امتناع از خواندن ايــن ترانه را در دبي؛ از دست ندادن پايگاهي نزديك بــه ايران جهت ارتباط بــا هموطنان خويش عــنــوان كرد. ابي معتقد اســت حضور وي و ساير هنرمندان خارج از كشور در اطراف ايران؛ بــه مراتب مهم‌تر و كارسازتر از نبودشان است. در نزد وي؛ كنسرت‌هاي دبي وسيله‌اي بــراي تماس بــا مردم داخل ايران است.

بازي در فيلم :

او در فيلم بوي گندم؛ محصول سال ۱۳۵۶ بــه كارگرداني محمد دلجو و امير مجاهد؛ و فيلم ناخدا بــا خدا؛ محصول سال ۱۳۵۲ بــه كارگرداني نصرت‌الله وحدت بــه عــنــوان بازيگر حضور داشت. فيلم بوي گندم؛ ماجراي سيامك؛ اسي و تقي سه دوست آس و پاسي اســت كــه ابي در آن نقش تقي را بازي كرد. تقي معتاد اســت و نصيحت‌هاي سيامك را بــراي ترك اعتياد نمي‌پذيرد و عاقبت نــيــز در پايان داستان مي‌ميرد. در ايــن فيلم محمد دلجو؛ آيلين ويگن و شهرام شب‌پره نــيــز ايفاي نقش ‌كردند. بعدها ابي از بازي در ايــن فيلم اظهار ندامت و پشيماني كــرد و آن را دخالت در حوزهٔ غيرتخصص خود عــنــوان كرد. در فيلم ناخدا بــا خدا؛ ظاهراً نقش كوتاهي داشته است.

وي بــه عــنــوان خواننده نــيــز در سينماي ايران فعاليت داشته‌ است. طبق آمار بانك جامع اطلاعات سينماي ايران؛ در بين ۲۹۶ خواننده‌اي كــه در سينماي ايران فعاليت داشته‌اند؛ ابي بــا خوانندگي در ده فيلم؛ مقام سيزدهم را بــه خود اختصاص داده اســت و از ايــن لحاظ بــا شهپر؛ ديگر خوانندهٔ ايراني برابري مي‌كند.

كتاب ترانه‌هاي ماندگار: ستاره‌هاي سربي

متن ترانه‌هاي ايــن خواننده در كتابي مستقل؛ تحت عــنــوان «ترانه‌هاي ماندگار: ستاره‌هاي سربي» توسط حامد حميدا گردآوري شده اســت كــه در سال ۱۳۷۹ بــه چاپ رسيد. كتاب بــا مقدمه‌اي دربارهٔ سير ترانه‌ سرايي در ايران آغاز و آنگاه؛ بــا متن ترانه‌هاي خوانده‌شدهٔ ابي تــا قبل از سال انتشار كتاب؛ در قالب سيزده دفتر بــه پايان مي رسد.

تحصيلات و مدارك علمي:

اخذ مدرك معتبر دكتراي موسيقي از بالاترين سطح مــمــكن جهان(آخن آلمان)

افتخارات:

نفر اول اولين فستيوال معتبر جهاني صدا در تركيه كــه اولين فستيوال شناخت صداي برتر جهان بود كــه ابراهيم حامدي در اولين بــه مقام اول رسيد! بــا حضور خوانندگان معروف جهاني.

نفر اول فستيوال معتبر جهاني صدا در اپراي سيدني بــا حضور خوانندگان معروف جهاني.

نفر اول فستيوال معتبر جهاني صدا در فرانسه بــا حضور خوانندگان معروف جهاني.

نفر اول فستيوال معتبر جهاني صدا در ايتاليا بــا حضور خوانندگان معروف جهاني.

كسب لقب جهاني آقاي صدا(mr song) در اول شدن در فستيوال اپراي سيدني.

اخذ مدرك معتبر دكتراي موسيقي از بالاترين سطح مــمــكن جهان(آخن آلمان).

قدراني از ابي در اپراي آخن بــه دليل افتخاراتي كــه در عرصه جهاني كسب كرد.

كسب لقب بسيار معتبر استاد صدا(master of voice) كــه بــه وي در سطح جهاني اختصاص داده شد.

پرفروش ترين آلبوم تاريخ موسيقي ايران ستاره هاي سربي بــا صداي ابي(كه فروش بي سابقه اي داشت)و بارها در شوي كمپاني كلتكس ايــن مسئله بازگو شد.

در نظرسنجي‌اي كــه از طرف شبكۀ تلويزيوني من و تو بــا عــنــوان «ماندگارترين ترانه‌هاي ايراني» انــجـام گرفت؛ ترانۀ «پوست شير» بــه عــنــوان برترين ترانۀ ابي معرفي شد. ديگر ترانه‌هاي برتر ابي در ايــن فهرست؛ بــه ترتيب عبارتند از: «ستاره‌هاي سربي»؛ «مست چشات»؛ «درخت»؛ «خالي»؛ «خليج فارس»؛ «محتاج»؛ «شب‌زده»؛ «كي اشكاتو پاك مي‌كنه»؛ «گريه نكن»؛ «با تو» و «شكار».

آثار :

خواننده در فيلمهاي :

عطش

بي‌حجاب هياهو ذبيح

بت‌شكن

شب زخمي

سلام تهران

خاكستري

بوي گندم

باغ بلور

آلبومها :

تپش

نازي ناز كن

شب‌زده

كوه يخ

با تو

غريبه

پير خليج ستارهٔ دنباله‌دار

تك آهنگها :

پنجره‌ها (مشترك بــا جمعي از خوانندگان)

A Chili Pum (مشترك بــا شهرام شب‌پره)

Marcella (مشتـرك بــا شهـرام شب‌پره)

زمين (مشترك بــا جمعي از خوانندگان)

جشن مهرگان (سرود انقلاب سفيد)

بانوي ما (مشترك بــا سلي و نلي)

شهبانو (مشترك بــا نوش‌آفرين)

زنجيرو ورچين (دلنگ دلنگ)

جهان سوم (ناجي شرق)

يه روزي مهربون بودي

شب (اجراي كامل)

بر فراز آسمان‌ها

كتاب سوخته

عيد نوروز

تك‌سوار

دلتنگي

راه من

عطش

تهمت

ظالم

خونه

پريا

رؤياي ما (مشترك بــا شادمهر عقيلي)

همين خوبه (با مشاركت شادمهر عقيلي در موزيك ويديو)

نگرانت ميشم

يه دختر (مشترك بــا شادمهر عقيلي)

 

عكس ابي

 

عكس ابي

 

عكس ابي و همسرش

 

عكس ابي و همسرش


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۵:۵۳:۲۳ توسط:myblog موضوع: