وبلاگ من وبلاگ من .

وبلاگ من

امام زمان

امام زمان

امام زمان

 

علائم ظهور حضرت مهدي (عج) بر دو دسته تقسيم مي شوند:

الف: علائم حتمي و قطعي؛

ب: علائم غير حتمي و غير قطعي ke البته در ايــن علائم هم مــمــكن اســت اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غير حتمي فراوان هستند و نوعاً بعضي از آنان be وقوع پيوسته اســت امــا علائم حتمي و قطعي هنوز رخ نداده اند بعضي از ايــن علائم قطعي عبارتند از:

1. خروج سفياني: پيش از ظهور مردي از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج مي كــنــد و ba تظاهر be دينداري گروه زيادي از مسلمانان ra مي فريبد و be گرد خود مي آورد و بخش گسترده اي از سرزمينهاي اسلام ra be تصرف خويش در مي آورد و بر مناطق پنجگانه شام؛ حمص؛ فلسطين؛ اردن و قنسرين (نام شهري در نزديكي حلب) و منطقه عراق سيطره مي يابد و در كوفه و نجف be قتل عام شيعيان مي پردازد و بــراي كشتن و يافتن آنان جايزه تعيين مي كــنــد آنگاه ke از ظهور امام زمان باخبر مي شــود ba سپاهي گران be جنگ وي مي رود ke در منطقه بيداد (بين مكه و مدينه) ba سپاه امام (ع) برخورد مي كــنــد و be امر خدا هــمــه لشگريان وي be جز چند نفر در زمين فرو مي روند و هلاك مي شوند. [1]

2. خسف در بيداء: خسف يعني فرو رفتن و پنهان شدن؛ و بيداء نام منطقه اي در مكه و مدينه است. ظاهراً لشگر سفياني در ايــن منطقه ke be قصد جنگ ba امام عصر(عج) آمده اســت در زمين فرو مي روند. [2]

3. خروج يماني: سرداري از يمن قيام مي كــنــد و مردم ra be حق و عدل دعوت مي كــنــد ايــن نشانه در منابع عامه نـيـسـت ولــي در مصادر شيعه روايات فراواني در ايــن باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قيامهاي سه گانه خراساني؛ سفياني؛ يماني در يك سال و يك ماه و يك روز خواهد بود و هيچ پرچمي be اندازه پرچم يماني دعوت حق و هدايت نمي كــنــد و هم فرمود ke يماني از علائم حتمي است. [3]

4. قتل نفس زكيه: زكيه يعني فرد پاك و بي گناه و كسي ke قتلي انــجـام نداده اســت و جرمي ندارد.  در آستانه ظهور مهدي (عج) در گيرودار مبارزات زمينه ساز انقلاب حضرت مهدي (عج) فردي پاكباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبي (ع) در راه امام مي كوشد و در ايــن راه مظلومانه be قتل مي رسد. روايات گاهي نفس زكيه و گاهي «سيد حسني» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بين ظهور مهدي (عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست. [4]

5. صيحه آسماني: منظور از صيحه آسماني صدايي اســت ke در آستانه ظهور حضرت مهدي در آسمان شنيده مي شــود و هــمــه مردم آن ra مي شنوند در روايات تعبير be «نداء» «فزعه» «صوت» نــيــز بكار رفته اســت ke ظاهر آن نشان مي دهد ke هــر يك از اينها نشانه جداگانه اي اســت ke پيش از ظهور واقع مي شــود لكن be نظر مي رسد ke اينها تعبير از يك واقعيت اســت و مــمــكن هم هست ke از سه حادثه جداي از هم خبر داده باشند ke اول صداهاي هولناكي برآيد و هــمــه ra be خود متوجه كــنــد (صيحه) و be دنبال آن صداي مهيب و هولناكي شنيده شــود ke دلهاي مردم ra be وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدايي شنيده مي شــود ke مردم ra be ســوي مهدي(عج) فرا مي خواند (نداء) رواياتي ke از ايــن معنا خبر داده اند از طريق شيعه و سني فراوان هستند. امام باقر (ع) مي فرمايد: ندا كننده اي از آسمان نام قائم ra ندا مي كــنــد پــس هــر ke در شرق و غرب اســت آن ra مي شنود و از وحشت ايــن صدا خوابيده ها بيدار و ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پاي خويش مي ايستند رحمت خدا بر كسي ke از ايــن صدا عبرت گيرد و نداي وي ra اجابت كــنــد زيــرا صداي نخست؛ صداي جبرئيل روح الأمين است.

آنگاه مي فرمايد: ايــن صدا در شب جمعه بيست و سوم ماه رمضان خواهد بود در ايــن هيچ شك نكنيد و بشنويد و فرمان بريد؛ در آخر روز شيطان فرياد مي زند ke «فلاني مظلوم كشته شد» تا مردم ra بفريبد و be شك اندازد. و امام صادق (ع) مي فرمايد: در ابتداي روز گويند ه اي در آسمان ندا مي دهد ke آگاه باشيد ke حق ba علي و شيعيان اوست. پــس از آن در پايان روز شيطان ke لعنت خدا بر او باد از روي زمين فرياد مي زند ke حق ba عثمان و پيروان اوست پــس در ايــن هنگام باطل گرايان be شك مي افتند هرگاه گوينده اي از آسمان نداء بزند ke حق ba اولاد محمد(ص) اســت در آن هنگام ظهور مهدي(عج) be سر زبانها مي افتد be گونه اي ke غير از او ياد نمي كنند. [5]

6. خروج دجال: ايــن نشانه در كتب اهل سنت از علائم برپايي قيامت شناخته شده اســت [6]   ولــي در منابع روايي شيعه از نشانه هاي ظهور است. و اشكال ندارد ke هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چــون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان مي باشد.

دجال فردي اســت ke در آخر الزمان و پيش از قيام مهدي (عج) خروج مي كــنــد و غير عادي اســت و ba انــجـام كارهاي شگفت انگيز جمع زيادي از مردم ra مي فريبد و سرانجام be دست عيسي مسيح (ع) در كنار دروازه ”لد“ در منطقه شام be هلاكت مي رسد. در مورد دجال نظريه هاي متعددي طرح شده اســت مثلا گروهي آن ra فردي ناميده اند و دسته اي آن ra جرياني مي دانند و نه شخص معين ke مطرح كردن ايــن امور مجال ديگري ra مي طلبد. [7]

[1] كمال الدين؛ ص 651. و بحار الأنوار؛ ج 52؛ ص 215؛ و كنز العمال؛ ج 14؛ ص 272؛ تاريخ غيبت كبري؛ ص 518 الي 520.

[2] مراصد الاطلاع؛ ج1؛ ص239؛ وافي؛ ج2؛ ص 442؛ مسائل العشره چاپ شده در مجموع مصنفات شيخ مفيد؛ ج 3؛ ص 122 و غيبت نعماني؛ ص 252؛ منتخب الأثر؛ ص 459؛ كتاب الغيبه نعماني ص 252؛ تاريخ غيبت كبري ص 499 ـ 520.

[3] تاريخ غيبت كبري؛ ص 525؛ كتاب غيبت  نعماني 252.

[4] منتخب الأثر؛ 459؛ تاريخ الغيبه الكبري؛ ص 511؛ الارشاد؛ ج2؛ ص374؛ اعلام الوري؛ ص 427.

[5] تاريخ ما بعد الظهور/176 ـ كشف الغمه ج3؛  ص 260 ؛ وافي؛ ج 2؛ ص 445 ـ 446؛ كتاب الغيبه؛ شيخ طوسي؛ ص 435 و454 و453 – ارشاد؛ ج2؛ ص 371؛ كمال الدين / 651 بحار الأنوار؛ ج52؛ ص204-288-290؛ منتخب الاثر؛ ص 459؛ غيبت نعماني/254.

[6] سنن ترمذي؛ ج4؛ ص 507 ـ 519؛ سنن ابي داوود؛ ج4؛ ص 115؛ صحيح مسلم؛ ج 18؛ ص 46 و 81.

[7] بحارالأنوار؛ ج 52؛ ص 193و209؛ كمال الدين 525 و 526؛ كشف الغمه؛ ج 3؛ ص 281؛ المسائل العشر؛ چاپ شده در مصنفات شيخ طوسي؛ ج3؛ ص 122؛ ارشاد؛ ج2؛ ص 371؛ كنز العمال؛ ج 14؛ ص 198ـ200.

 

زندگينامه امام زمان

 

زندگينامه امام زمان

 

نام: محمد بن الحسن
كنيه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدي (عج) هم نام و هم كنيه حضرت پيامبر اكرم(ص) است. در روايات آمده اســت ke شايسته نـيـسـت آن حضرت ra ba نام و كنيه؛ اسم ببرند تا آن گاه ke خداوند be ظهورش زمين ra مزيّن و دولتش ra ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدي (عج):

مهدى؛ خاتم؛ منتظر؛ حجت؛ صاحب الامر؛ صاحب الزمان؛ قائم و خلف صالح.
شيعيان در دوران غيبت صغرى ايشان ra «ناحيه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بيش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بيان شده است.
ولادت امام زمان حضرت مهدي (عج):

وي يگانه فرزند امام عسكري عليه السلام يازدهمين امام شيعيان است. امام زمان حضرت مهدي (عج) در سحرگاه نيمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم be جهان گشود و پــس از پنج سال زندگي تحت سرپرستي پدر؛ و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون؛ در سال 260 ق be دنبال شهادت حضرت عسكري عليه السلام ـ همچون حضرت عيسي عليه السلام و حضرت يحيي عليه السلام ke در سنين كودكي عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگي منصب امامت شيعيان ra عهده دار شدند. آن بزرگوار پــس از سپري شدن دوران غيبت ba تشكيل حكومت عدل جهاني احكام الهي ra در سرتاسر زمين حاكميت خواهد بخشيد.

آخرين امام شيعيان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق؛ علي رغم مراقبت هاي ويژه مأموران حكومت عباسي؛ در خانه امام عسكري عليه السلام چشم be جهان گشودند. تولد مخفيانه آن حضرت بي شباهت be تولد حضرت موسي عليه السلام و حضرت ابراهيم خليل عليه السلام نيست. همان گونه ke ايــن دو پيامبر بزرگ الهي تحت شديدترين تدابير امنيتي فرعونيان و نمروديان be اراده خداوند و be سلامت در كنار كاخ فرعون و نمرود متولّد شدند؛ حضرت مهدي(عج) نــيــز در حالي ke جاسوسان و مأموران خليفه عباسي تمام وقايع خانه امام يازدهم عليه السلام ra زير نظر داشتند؛ در كمال امنيت و بدون آن ke دشمنان بويي ببرند؛ در سحرگاه روز جمعه نيمه شعبان قدم be جهان هستي گذاشتند.

سيماي امام زمان حضرت مهدي (عج)

پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار عليهم السلام هــر كدام در سخنان خود be اوصاف امام مهدي(عج) اشاره كرده اند. حضرت امام رضا عليه السلام در توصيف ويژگي هاي چهره و سجاياي اخلاقي و ويژگي هاي برجسته آن حضرت مي فرمايند: «قائم آل محمد(عج) هاله هايي از نور چهره زيباي او ra احاطه كرده اســت رفتار معتدل و چهره شادابي دارد. از نظر ويژگي هاي جسمي شبيه ترين فرد be رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن اســت ke گرچه عمر بسيار طولاني دارد؛ ولــي از سيماي جواني برخوردار است؛ تا آن جا ke هــر بيننده اي او ra چهل ساله ya كمتر تصور مي كند. از ديگر نشانه هاي او آن اســت ke تا زمان مرگ ba وجود گذشت زمان بسيار طولاني هرگز نشان پيري در چهره او ديده نخواهد شد».

حجت خدا
روزي عثمان بن سعيد بن عمري be همراه حدود چهل نفر از بزرگان شيعه be حضور امام عسكري عليه السلام رسيدند تا درباره جانشين آن حضرت سؤال كـنـنـد و در آينده از ايجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگيري كنند. راوي مي گويد: وقتي عثمان بن سعيد be حضرت عسكري عليه السلام گفت: آمده ايم تا درباره مطلب مهمي ke شما be آن آگاه تريد از شما سؤال كنيم؛ حضرت عسكري عليه السلام فرمودند: بنشين عثمان. پــس از ساعتي امام عليه السلام فرمودند: آيا مي خواهيد بگويم be چــه منظوري آمده ايد؟ هــمــه گفتند: اي فرزند رسول خدا؛ بفرماييد. آنگاه حضرت فرمودند: آمده ايد تا درباره حجت خدا و امام پــس از من بپرسيد. هــمــه گفتند: آري. در ايــن لحظه ناگهان پسري ke چهره درخشاني چــون ماه داشت و از هــر حيث be امام عسكري عليه السلام شبيه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پيشواي شما و جانشينم ايــن فرزند من است. مواظب باشيد پــس از من در دين دچار آشفتگي نشويد…
دوران زندگي امام زمان حضرت مهدي (عج)

دوران زندگي امام زمان حضرت مهدي (عج) be چهار دوره تقسيم مي شود:

1) از تولد تا غيبت امام زمان حضرت مهدي (عج):

امام زمان حضرت مهدي (عج) پــس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستي پدر بزرگوارشان امام عسكري عليه السلام be صورت نيمه مخفي زندگي كردند. يكي از كارهاي بسيار مهمي ke حضرت امام حسن عسكري عليه السلام در ايــن دوره انــجـام دادند ايــن بود ke امام زمان حضرت مهدي (عج) ra be بزرگان شيعه معرفي كــردنــد تا در آينده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.
2) غيبت صغري امام زمان حضرت مهدي (عج):

پس از شهادت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام در سال 260 ق دوره غيبت صغري آغاز شــد و تا سال 329 ق ادامه پيدا كرد. در ايــن دوره امام زمان حضرت مهدي (عج) از طريق چهار نائب be ادامه امور مردم مي پرداختند.
3) دوره غيبت كبري امام زمان حضرت مهدي (عج):

اين دوران از سال 329 ق شروع شــد و تا زماني ke خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در ايــن دوره پاسخ be پرسش ها و احكام مردم بر عهده نايبان عام آن حضرت اســت و حضرت نايب خاصي بــراي ايــن دوره معرفي نكرده اند.
4) دوره حكومت امام زمان حضرت مهدي (عج):

پس از ظهور؛ امام زمان حضرت مهدي (عج) بر اساس احكام اسلام حكومت واحد جهاني تشكيل خواهند داد ke در سايه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.

صورت و سيرت امام زمان حضرت مهدي (عج)

چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) ra راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ؛ ابرواني هلالي و كشيده ؛ چشمانش سياه و درشت و جذاب ؛ شانه اش پهن ؛ دندانهايش براق و گشاد ؛ بيني اش كشيده و زيبا؛ پيشاني اش بلند و تابنده ... استخوان بندي اش استوار و صخره سان ؛ دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل be زردي  – ke از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين ... عضلاتش پيچيده و محكم ؛ موي سرش بر لاله گوش ريخته ؛ اندامش متناسب و زيبا ؛ هياتش خوش منظر و رباينده ؛ رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق ... قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ؛ خروشش درياسان ؛ و فريادش هــمــه گير ” .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار اســت و دارنده ذخاير پيامبران اســت ... وي   نهمين امام اســت از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب اســت ... ولــي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي  اكبر اســت ... چــون ظاهر شــود ؛ be كعبه تكيه كــنــد ؛ و پرچم پيامبر ( ص ) ra در دست گيرد و دين خدا ra زنده و احكام خدا ra در سراسر گيتي جاري كــنــد ... و جهان ra پر از عدل و داد و مهرباني كــنــد .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن اســت ... خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي اســت و هــمــه هستي او ra فراگرفته اســت ... مهدي ( ع ) عادل اســت و خجسته و پاكيزه ... ذره اي از حق ra فرو نگذارد ... خداوند دين اسلام ra be دست او عزيز گرداند ... در حكومت او ؛ be احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا ke حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هــر حقداري ra بگيرد و be او بدهد ... حتي  اگــر حق كسي زير دندان ديگري   باشد ؛ از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و be صاحب حق باز گرداند ... be هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ؛ و نفوذ سياسي   منافقان و خائنان ؛ نابود گردد ... شهر مكه – قبله مسلمين – مركز حكومت انقلابي مهدي   شــود ... نخستين افراد قيام او ؛ در آن شهر گرد آيند و در آنجا be او بپيوندند …برخي be او بگروند ؛ ba ديگران جنگ كــنــد ؛ و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي   ؛ باقي   نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ؛ جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني   ؛ در جهان جريان نيابد ... آري ؛ چــون مهدي ( ع ) قيام كــنــد زميني  نماند ؛ مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ؛ و اشهد ان محمدا رسول الله ؛ بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) be هــمــه مردم ؛ حكمت و علم بياموزند ؛ تا آنجا ke زنان در خانه ها ba كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كـنـنـد ... در آن روزگار ؛ قدرت عقلي توده ها تمركز يابد ... مهدي ( ع ) ba تاييد الهي   ؛ خردهاي مردمان ra be كمال رساند و فرزانگي  در همگان پديد آورد … .مهدي ( ع ) فرياد رسي اســت ke خداوند او ra بفرستد تا be فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان be رفاه و آسايش و وفور نعمتي  بيمانند دست يابند ... حتي   چهارپايان فراوان گردند و ba ديگر جانوران ؛ خوش و آسوده باشند ... زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شــود ؛ گنجها و دفينه هاي  زمين و ديگر معادن استخراج گردد ... در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ؛ رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ؛ مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا ra آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ؛ سر سوزني  ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ؛ عدالت ra ؛ همچنان ke سرما و گرما وارد خانه ها شــود ؛ وارد خانه هاي مردمان كــنــد و دادگري او هــمــه جا ra بگيرد .
اصحاب و ياران امام زمان حضرت مهدي (عج):

1. عثمان بن سعيد عمروى (متوفاى سال 265 ق.).

2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).

3. حسين بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).

4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).

اين چهار تن نماينده بلافصل امام زمان حضرت مهدي (عج) بودند ke در ايام غيبت صغرى؛ پــس از شهادت امام حسن عسكرى(ع)؛ از سال 260 تا 329؛ be مدت 70 سال be ترتيب؛ واسطه ميان امام زمان حضرت مهدي (عج) وشيعيان ايشان بودند. ايــن چهار نفر be «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت؛ 313 نفر از يارانش be او پيوسته و نخستين هسته لشكريان امام زمان حضرت مهدي (عج) ra تشكيل مى‏دهند. علاوه بر آنان؛ هزاران نفر در ايام غيبت آن حضرت be ايــن مقام ارجمند نايل شده‏اند ke بر ديگران پنهان مانده اســت و پنهان خواهد ماند. همچنين افراد بسيارى در ايام غيبت be محضرش شرفياب گشته و از عناياتش بهره‏مند شده‏اند ke در ايــن جا be نام برخى از آنان اشاره مى ‏گردد:

1. اسماعيل بن حسن هرقلى.
2. سيد محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سيد عطوه علوى حسنى.
4. اميراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسين بن ابى بغل.
6. شريف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شيخ حر عاملى.
9. مقدس اردبيلى.
10. محمد تقى مجلسى.
11. ميرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شيخ حسين آل رحيم.
14. ابوالقاسم بن ابى جليس.
15. ابو عبداللَّه كندى.
16. ابو عبداللَّه جنيدى.
17. محمد بن محمد كلينى.
18. محمد بن ابراهيم بن مهزيار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نيشابورى.

زمامداران معاصر امام زمان حضرت مهدي (عج) :

امام زمان حضرت مهدي (عج) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشكيل حكومت جهانى؛ ba تمام حاكمان و زمامداران كشورهاى اسلامى و غير اسلامى؛ معاصر بوده و خواهد بود؛ امــا خلفاى عباسى ke در ايام غيبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حكومت راندند؛ عبارتند از:

1. مهتدى عباسى (255 – 256ق.).

2. معتمد عباسى (256 – 279ق.).

3. معتضد عباسى (279 – 289ق.).

4. مكتفى عباسى (289 – 295ق.).

5. مقتدر عباسى (295 – 320ق.).

6. قاهر عباسى (320 – 322ق.).

7. راضى عباسى (322 – 329ق.).

8. متقى عباسى (329 – 333ق.).

هنگامى ke امام زمان حضرت مهدي (عج) ظهور كــنــد و قيام آزادى بخش وى فراگير شود؛ برخى از سلاطين و حاكمان كشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسليم فرود مى‏آورند و برخى ديگر ba آن حضرت؛ be مقابله و منازعه بر مى‏خيزند و پــس از درگيرى؛ متحمل شكست و اضمحلال خواهند شــد و حكومت آن حضرت؛ از شرق تا غرب كره زمين ra فرا خواهد گرفت. در ايــن باره؛ روايات فراوانى از معصومين(ع)نقل شده اســت ke براى نمونه؛ حديثى ra از امام محمد باقر(ع) بيان مى‏كنيم:

عَن أبي جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ؛ مُؤيّدٌ بالنَّصر؛ تُطوى‏ له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الكنوزُ ويبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ويُظِهرُ اللَّهُ دينهُ على الدّينِ كُلّه ولو كَرِهَ المُشركون فلا يَبقى‏ على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وينزلُ روحُ‏اللَّهِ عيسى بن مريم فيُصلّي خلفه.(1)

قيام كننده از ما منصور be رعب و مؤيّد be نصر است. زمين از براى او در نورديده شــود و گنج‏هاى پنهان ra براى او آشكار كند. سلطنت و حكومت او شرق و غرب ra فرا خواهد گرفت و خداوند منان؛ be دست او دين خود ra بر هــمــه دين‏ها غالب گرداند؛ اگــر چــه مشركان ra خوش نيايد. در روى زمين هيچ خرابى باقى نماند؛ مگر ايــن ke آبادش كــنــد و روح اللَّه؛ عيسى بن مريم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا كــنــد و پشت سرش نماز بخواند.

 

احاديث امام زمان عليه السلام

 

احاديث امام زمان عليه السلام

 

1- توجّه امام مهدى(عليه السلام) be شيعيان خويش

إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ؛ وَ لا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ؛ وَ لَوْ لا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواهُ؛ وَ اصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:

ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‌كنيم و ياد شما ra از خاطر نبرده ‌يم؛ ke اگــر جز ايــن بود گرفتارى‌ها be شما روى مى‌آورد و دشمنان؛ شما ra ريشه كن مى‌كردند. از خدا بترسيد و ما ra پشتيبانى كنيد.

2- عمل صالح و تقرّب be اهل بيت(عليهم السلام)

فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما يُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا؛ وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهِيَّتِنا وَ سَخَطِنا؛ فَإِنَّ امْرَأً يَبْغَتُهُ فُجْأَهً حينَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَهٌ؛ وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَه:

هر يك از شما بــايــد be آنچه ke او ra be دوستى ما نزديك مى‌سازد؛ عمل كــنــد و از آنچه ke خوشايند ما نبوده و خشم ما در آن است؛ دورى گزيند؛ زيــرا خداوند be طور ناگهانى انسان ra مى‌گيرد؛ در وقتى ke توبه برايش سودى ندارد و پشيمانى او ra از كيفر ما be خاطر گناهش نجات نمى‌دهد.

3- تسليم در مقابل دستورهاى اهل بيت(عليهم السلام)

فَاتَّقُوا اللّهَ؛ وَ سَلِّمُوا لَنا؛ وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَيْنا؛ فَعَلَيْنَا الاِْصْدارُ؛ كَما كانَ مِنَّا الاِْيرادُ؛ وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْكُمْ؛ وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنا بِالْمَوَدَّهِ عَلَى السُّنَّهِ الْواضِحَهِ:

از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها ra be ما واگذاريد؛ بر ماست ke شما ra از سرچشمه؛ سيراب برگردانيم؛ چنان ke بردن شما be سرچشمه از ما بود؛ در پى كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد. مقصد خود ra ba دوستى ما بر اساس راهى ke روشن اســت be طرف ما قرار دهيد.

4- تحقّق حتمى حقّ

أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا؛ وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْكُرُهُ:

خداوند مقدّر فرموده اســت ke حقّ be مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطل از بين برود؛ و او بر آنچه بيان نمودم گواه است.

5- خلقت هدفدار و هدايت پايدار

إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَيْهِمُ النَّبِيّينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ؛ يَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ يُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دينِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَيْهِمْ كِتابًا؛ وَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ مَلائِكَهً يَأْتينَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَيْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَيْهِمْ:

خداوند متعال؛ خلق ra بيهوده نيافريده و آنان ra مهمل نگذاشته است؛ بـلـكـه آنان ra be قدرتش آفريده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده؛ آن گاه پيامبران ra ke مژده دهنده و ترساننده هستند be سويشان برانگيخت تا be طاعتش دستور دهند و از نافرمانى‌اش جلوگيرى فرمايند و آنچه ra از امر خداوند و دينشان نمى‌دانند be آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد و be سويشان فرشتگان برانگيخت تا آنها ميان خدا و پيامبران ـ be واسطه تفضّلى ke بر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.

6- ظهور حقّ

إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ؛ وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ:

هرگاه خداوند be ما اجازه دهد ke سخن گوييم؛ حقّ ظاهر خواهد شــد و باطل از ميان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.

7- تفتيش ناروا

مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ؛ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ؛ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ:

حضرت مهدى(عليه السلام) در خصوص كسانى ke در جستجوى او بوده اند تا be حاكم جور تحويلش دهند فرموده است: آن ke بكاود؛ بجويد و آن ke بجويد دلالت دهد و آن ke دلالت دهد be هدف رسد و هــر ke [در مورد من] چنين كند؛ شرك ورزيده است.

8- ظهور حقّ be اذن حقّ

فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِكْرُهُ وَ ذلِكَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَهِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا:

ظهورى نيست؛ مگر be اجازه خداوند متعال و آن هم پــس از زمان طولانى و قساوت دل‌ها و فراگير شدن زمين از جور و ستم.

9- مدّعيان دروغگو

سَيَأْتى إلى شيعَتى مَنْ يَدَّعِى المُشاهَدَهَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَهَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيانى وَ الصَّيْحَهِ فَهُوَ كَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيم:

آگاه باشيد be زودى كسانى ادّعاى مشاهده (نيابت خاصّه) مرا خواهند كرد. آگاه باشيد هــر كس قبل از خروج «سفيانى» و شنيدن صداى آسمانى؛ ادّعاى مشاهده مرا كــنــد دروغگو و افترا زننده است؛ حركت و نيرويى جز be خداى بزرگ نيست.

10- دنيا در سراشيبى زوال

إِنَّ الدُّنْيا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوكُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِكِتابِهِ وَ إِماتَهِ الْباطِلِ وَ إِحْياءِ السُّنَّهِ:

دنيا فنا و زوالش نزديك گرديده و در حال وداع است؛ و من شما ra be سوى خدا و پيامبرش ـ ke درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل be قرآنش و ميراندن باطل و زنده كردن سنّت؛ دعوت مى‌كنم.

11- ذخيره بزرگ

أَنَا بَقِيَّهٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخيرَهٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهيمَ وَ صَفْوَه مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ):

من باقيمانده آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.

12- حجّت خدا

زَعَمَتِ الظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَّهَ اللّهِ داحِضَهٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْكَلامِ لَزالَ الشَّكُّ:

ستمگران پنداشتند ke حجّت خدا از بين رفته است؛ در حالى ke اگــر be ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد؛ هــر آينه تمام شكّ‌ها ra از بين مى‌برديم.

13- عطسه؛ نشانه سلامت

أَلا أُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَهَ أَيّام:

نسيم؛ خدمتكار حضرت مهدى(عليه السلام) گويد: آن حضرت be من فرمود: آيا تو ra در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه؛ علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.

14- نماز؛ طردكننده شيطان

ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّيْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوهِ؛ فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّيْطانِ:

هيچ چيز مثل نماز؛ بينى شيطان ra be خاك نمى‌مالد؛ پــس نماز بخوان و بينى شيطان ra be خاك بمال.

15- حق الناس

لا يَحِلُّ لاَِحَد أَنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ:

تصرّف در مال هيچ كس بدون اجازه او جايز نيست.

16- پناه بردن be خدا

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِياتِ الْفِتَنِ:

پناه be خدا مى‌رم از نابينايى بعد از بينايى و از گمراهى بعد از راهيابى و از اعمال ناشايسته و فرو افتادن در فتنه‌ها.

17- اسوه هاى حقيقت

إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا؛ لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إِلاّ كَذّابٌ مُفْتَر:

حقّ ba ما و در ميان ماست؛ كسى جز ما چنين نگويد؛ مگر آن ke دروغگو و افترا زننده باشد.

18- ظهور فَرَج be اذن خدا

وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ كَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) لَمْ يُقْتَلْ؛ فَكُفْرٌ وَ تَكْذيبٌ وَ ضَلالٌ:

امّا ظهور فرج؛ موكول be اراده خداوند متعال اســت و هــر كس براى ظهور ما وقت تعيين كــنــد دروغگوست. و امّا گفته كسانى ke پنداشته‌اند امام حسين(عليه السلام) كشته نشده؛ كفر و دروغ و گمراهى است.

19- شناخت خدا

إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فيجِسْم«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّميعُ الْعَليمُ»:

همانا خداوند متعال؛ كسى اســت ke اجسام ra آفريده و ارزاق ra تقسيم فرموده؛ او جسم نـيـسـت و در جسمى هم حلول نكرده؛ چيزى مثل او نـيـسـت و شنوا و داناست.

20- ائمّه(عليهم السلام) دست پرورده‌هاى پروردگار

إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَهَ بِنا إِلى غَيْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا:

خداوند ba ماست؛ و be جز ذات پروردگار be چيزى نياز نداريم؛ و حقّ ba ماست. اگــر كسانى ba ما نباشند؛ هرگز در ما وحشتى ايجاد نمى‌شود؛ ما دست‌پرورده‌هاى پروردگارمان؛ و مردمان؛ دست‌پرورده‌هاى ما هستند.

21- دانش حقيقى

أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَيْكُمْ مِنْ كُفْرِ مَنْ كَفَرَ:

دانش؛ دانشِ ماست؛ از كفرِ كافر؛ گزندى بر شما نيست.

22- اتّفاق و وفاى be عهد

لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَهُ بِمُشاهَدَتِنا:

اگر شيعيان ما ـ ke خداوند آنها ra be طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى be عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پيمان ra محترم مى‌شمردند؛ سعادت ديدار ما be تأخير نمى‌افتاد و زودتر be سعادت ديدار ما نائل مى‌شدند.

23- ما ra آزردند

قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّيعَهِ وَ حُمَقاؤُهُمْ؛ وَ مَنْ دينُهُ جَناحُ الْبَعُوضَهِ أَرْجَحُ مِنْهُ:

حضرت مهدى(عليه السلام) be محمّد بن على بن هلال كرخى فرموده‌اند :نادانان و كم‌خردان شيعه و كسانى ke بال پشه از ديندارى آنان محكمتر است؛ ما ra آزردند.

24- بيزارى از غاليان

أَنـَا بَرىءٌ إِلَى اللّهِ وَ إِلى رَسُولِهِ مِمَّنْ يَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ نُشارِكُهُ فيمُلْكِهِ أَوْ يُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِيَهُ اللّهُ لَنا:

من از افرادى ke مى‌گويند: ما اهل بيت [مستقلاًّ از پيش خود و بدون دريافت از جانب خداوند] غيب مى‌دانيم و در سلطنت و آفرينش موجودات ba خدا شريك هستيم؛ ما ra از مقامى ke خداوند براى ما پسنديده بالاتر مى‌برند؛ نزد خدا و رسولش؛ بيزارى مى‌جويم.

25- از واجبات‌ترين مستحبات

سَجْدَهُ الشُّكْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها:

سجده شكر از لازم‌ترين و واجب‌ترين مستحبّات است.

26- فضيلت تعقيبات نماز

إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبيحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ:

فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب در مقايسه ba دعا و تسبيح پــس از نمازهاى مستحبى؛ مانند فضيلت واجبات بر مستحبّات است.

27- سجده؛ مخصوص خداست

فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا يَجُوزُ:

سجده بر قبر جايز نيست.

28- راه اندازى كار مردم

أَرْخِصْ نَفْسَكَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِىَ الدِّهْليزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ:

خودت ra [براى خدمت] در اختيار مردم بگذار؛ و محلّ نشستن خويش ra درِ ورودى خانه قرار بده؛ و حوائج مردم ra برآور.

29- امنيّت بخش زمين

إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ:

وجود من براى اهل زمين؛ سبب امان و آسايش است؛ همچنان ke ستارگان سبب امان آسماناند.

30- رجوع be راويان حديث

وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعُوا فيها إِلى رُواهِ حَديثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُم وَ أَنـَا حُجَّهُاللّهِ عَلَيْهِمْ:

در پيشامدهاى مهمّ اجتماعى be راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيــرا ke آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.

31- مطاع؛ نه مطيع كسى

إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَيْعَهٌ لِطاغِيَهِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حينَ أَخْرُجُ وَ لا بَيْعَهَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى:

هر يك از پدرانم بيعت يكى از طاغوت هاى زمان be گردنشان بود؛ ولى من در حالى قيام خواهم كــرد ke بيعت هيچ طاغوتى be گردنم نباشد.

32- آفتاب پشت ابر

وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَيْبَتى فَكَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَيَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ:

كيفيّت بهره‌ورى از من در دوران غيبت؛ مانند كيفيّت بهره‌ورى از آفتاب اســت هنگامى ke ابر آن ra از چشم‌ها پنهان سازد.

33- سبقت اراده خدا بر هــمــه چيز

وَ لكِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ؛ وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ؛ وَ تَوْفيقُهُ لايُسْبَقُبه:

راستى ke مقدّرات خداوند متعال؛ مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چيزى بر توفيق او پيشى نگيرد.

34- علّت اصلى غيبت امام(عليه السلام)

وَ أَمّا عِلَّهُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَهِ؛ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَلَكُمْ تَسُؤْكُمْ:

امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غيبت اتّفاق افتاده [كه درك آن براى شما سنگين است] آن اســت ke خداوند در قرآن فرموده: اى مؤمنان از چيزهايى نپرسيد ke اگــر آشكارتان شود؛ بدتان آيد.

35- آگاهى امام(عليه السلام)

إِنّا يُحيطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِكُمْ؛ وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِكُمْ:

علم و دانش ما be خبرهاى شما احاطه دارد و چيزى از اخبار شما بر ما پوشيده نمى‌ماند.

36- دعاى فراوان

أَكْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ:

براى تعجيل فَرَج زياد دعا كنيد؛ زيــرا همين دعا كردن؛ فَرَج و گشايش شماست.

37- سؤال نامطلوب

فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا يَعْنيكُمْ:

درهاى سؤال ra از آنچه ke مطلوب شما نـيـسـت ببنديد.

38- آخرين اوصيا

أَنَا خاتَمُ الأَوْصِياءِ وَ بى يَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شيعَتى:

من آخرين نفر از اوصيا هستم؛ خداوند be وسيله من بلا ra از خانواده و شيعيانم برطرف مى‌گرداند.

39- حجّت خدا در زمين

إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّه إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا:

زمين خالى از حجّت خدا نيست؛ ya آشكار اســت و ya نهان.

40- علمدار هدايت در هــر زمان

كُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ؛ وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:

هرگاه عَلَم و نشانه‌اى پنهان شود؛ عَلَم ديگرى آشكارگردد؛ و هــر زمان ke ستاره‌اى افول كند؛ ستاره‌اى ديگر طلوع نمايد.


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۸:۵۱:۴۵ توسط:myblog موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :