وبلاگ من وبلاگ من .

وبلاگ من

ضرب المثل معروف

ضرب المثل

ضرب المثل

 

1 بــا آل علي هــر كــه در افتاد ؛ ور افتاد .

2 بــا اون زبون خوشت؛ بــا پول زيادت؛ يــا بــا راه نزديكت !

3 بــا ايــن ريش ميخواهي بري تجريش ؟

4 بــا پا راه بري كفش پاره ميشه؛ بــا سر كلاه !

5 بــا خوردن سيرشدي بــا ليسيدن نميشي !

6 باد آورده را باد ميبرد !

7 بــا دست پــس ميزنه؛ بــا پا پيش ميكشه !

8 بادنجان بم آفت ندارد !

9 بارون آمد؛ تركها بهم رفت !

10 بار كج بــه منزل نميرسد !

11 بــا رمال شاعر است؛ بــا شاعر رمال؛ بــا هــر دو هيچكدام بــا هرهيچكدام هــر دو !

12 بازي اشكنك داره ؛ سر شكستنك داره !

13 بازي بازي؛ بــا ريش بابا هم بازي !

14 بــا سيلي صورت خودشو سرخ نگه ميداره !

15 بــا كدخدا بساز؛ ده را بچاپ !

16 بــا گرگ دنبه ميخوره؛ بــا چوپان گريه ميكنه !

17 بالابالاها جاش نيست؛ پائين پائين ها راش نـيـسـت !

18 بالاتو ديديم ؛ پائينتم ديديم !

19 بــا مردم زمانه سلامي و والسلام .

20 تــا گفته اي غلام توام؛ ميفروشنت !

21 بــا نردبان بــه آسمون نميشه رفت !

22 بــا همين پرو پاچين؛ ميخواهي بري چين و ماچين ؟

23 بــايــد گذاشت در كوزه آبش را خورد !

24 بــا يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !

25 بــا يك گل بهار نميشه !

26 بــه اشتهاي مردم نميشود نان خورد !

27 بــه بهلول گـفـتـنـد ريش تو بهتره يــا دم سگ ؟ گــفــت اگــر از پل جستم رريش من و گرنه دم سگ !

28 بجاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد !

29 بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته !

30 بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه؛ شوهرم شــد !

31 بخور و بخواب كار منه؛ خدا نگهدار منه !

32 بد بخت اگــر مسجد آدينه بسازد — يــا طاق فرود آيد؛ يــا قبله كج آيد !

33 بــه درويشه گـفـتـنـد بساطتو جمع كن ؛ دستشو گذاشت در دهنش !

34 بدعاي گربه كوره بارون نمياد !

35 بدهكار رو كــه رو بدي طلبكار ميشه !

 

ضرب المثل فارسي

 

ضرب المثل فارسي

 

36 برادران جنگ كنند؛ ابلهان باوركنند !

37 برادر پشت ؛ برادر زاده هم پشت

38 خواهر زاده را بــا زر بخر بــا سنگ بكش!

39 برادري بجا؛ بزغاله يكي هفت صنار !

40 بــراي كسي بمير كــه برات تب كنه !

41 بــراي هــمــه مادره؛ بــراي ما زن بابا !

42 بــراي يك بي نماز؛ در مسجد و نمي بندند !

43 بــراي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه !

44 بر عكس نهند نام زنگي كافور !

45 بــه روباهه گـفـتـنـد شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم !

46 بزبون خوش مار از سوراخ در مياد !

47 بزك نمير بهار مياد — كنبزه بــا خيار مياد !

48 بز گر از سر چشمه آب ميخوره !

49 بــه شتر مرغ گـفـتـنـد بار ببر؛ گــفــت : مرغم؛ گـفـتـنـد : بپر؛ گــفــت : شترم !

50 بعد از چهل سال گدايي؛ شب جمعه را گم كرده !

51 بعد از هفت كره؛ ادعاي بكارت !

52 بقاطر گـفـتـنـد بابات كيه ؟ گــفــت : آقادائيم اسبه !

53 بــه كيشي آمدند بــه فيشي رفتند !

54 بــه گربه گـفـتـنـد گهت درمونه؛ خاك پاشيد روش !

55 بــه كچله گـفـتـنـد : چرا زلف نميزاري ؟ گــفــت : من از ايــن قرتي گيريها خوشم نمياد !

56 بــه كك بنده كــه رقاص خداست !

57 بگو نبين؛ چشممو هم ميگذارم؛ بگو نشنو در گوشمو ميگيرم؛ امــا اگــر بگي نفهمم؛ نميتونم !

58 بگير و ببند بده دست پهلوون !

59 بلبل هفت تــا بچه ميزاره؛ شيش تاش سره ؛ يكيش بلبل !

60 بمالت نناز كــه بيك شب بنده؛ بــه حسنت نناز كــه بيك تب بنده !

61 بماه ميگه تو در نيا من در ميام !

62 بمرغشان كيش نميشه گــفــت !

63 بمرگ ميگيره تــا بــه تب راضي بشه !

64 بوجار لنجونه از هــر طرف باد بياد؛ بادش ميده !

65 بهر كجا كــه روي آسمان همين رنگه !

66 بــه يكي گـفـتـنـد : سركه هفت ساله داري ؟ گــفــت : دارم و نميدم؛ گـفـتـنـد : چرا ؟ گــفــت : اگــر ميدادم هفت ساله نميشد !

67 بــه يكي گـفـتـنـد : بابات از گرسنگي مرد ... گــفــت : داشت و نخورد ؟ !

68 بمير و بدم !

69 بــه گاو و گوسفند كسي كاري نداره !

70 بيله ديگ؛ بيله چغندر !

 

ضرب المثل ايراني

 

ضرب المثل ايراني

 

آب از دستش نميچكه !

آب از سر چشمه گله !

آب از آب تكان نميخوره !

آب از سرش گذشته !

آب پاكي روي دستش ريخت !

آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم !

آب را گل آلود ميكنه كــه ماهي بگيره !

آب زير پوستش افتاده !

آب كــه يه جا بمونه؛ ميگنده .

آبكش و نگاه كن كــه بــه كفگير ميگه تو سه سوراخ داري !

آب كــه از سر گذشت؛ چــه يك ذرع چــه صد ذرع ـ چــه يك ني چــه چه صد ني !

آب كــه سر بالا ميره؛ قورباغه ابوعطا ميخونه !

آب نمي بينه و گرنه شناگر قابليه !

آبي از او گرم نميشه !

آتش كــه گرفت؛ خشك و تر ميسوزد !

آخر شاه منشي؛ كاه كشي اســت !

آدم بــا كسي كــه علي گفت؛ عمر نميگه !

آدم بد حساب؛ دوبار ميده !

آدم تنبل؛ عقل چهل وزير داره !

آدم خوش معامله؛ شريك مال مردمه !

آدم دست پاچه؛ كار را دوبار ميكنه !

آدم زنده؛ زندگي ميخواد !

آدم گدا؛ اينهمه ادا ؟!

آدم گرسنه؛ خواب نان سنگك مي بينه !

آدم ناشي؛ سرنا را از سر گشادش ميزنه !

آرد خودمونو بيختيم؛ الك مونو آويختيم !

آرزو بر جوانان عيب نـيـسـت !

آستين نو پلو بخور !

آسوده كسي كــه خر نداره — از كاه و جوش خبر نداره !

آسه برو آسه بيا كــه گربه شاخت نزنه !

آشپز كــه دوتا شد؛ آش يــا شوره يــا بي نمك !

آش نخورده و دهن سوخته !

آفتابه خرج لحيمه !

آفتابه لگن هفت دست؛ شام و ناهار هيچي !

آفتابه و لولهنگ هــر دو يك كار ميكنند؛ امــا قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه !

آمدم ثواب كنم؛ كباب شدم !

آمد زير ابروشو برداره؛ چشمش را كور كــرد !

آنانكه غني ترند؛ محتاج ترند !

آنچه دلم خواست نه آن شــد — آنچه خدا خواست همان شــد .

آنرا كــه حساب پاكه؛ از محاسبه چــه باكه ؟!

آنقدر بايست؛ تــا علف زير پات سبز بشه !

آنقدر سمن هست؛ كــه ياسمن توش گمه !

آنقدر مار خورده تــا افعي شده !

آن ممه را لولو برد !

آنوقت كــه جيك جيك مستانت بود؛ ياد زمستانت نبود ؟

آواز دهل شنيده از دور خوشه !

اجاره نشين خوش نشينه !

ارزان خري؛ انبان خري !

از اسب افتاده ايم؛ امــا از اصل نيفتاده ايم !

از اونجا مونده؛ از اينجا رونده !

از اون نترس كــه هاي و هوي داره؛ از اون بترس كــه سر بــه تو داره !

از ايــن امامزاده كسي معجز نمي بينه !

از ايــن دم بريده هــر چي بگي بر مياد !

از ايــن ستون بآن ستون فرجه !

از بي كفني زنده ايم !

از دست پــس ميزنه؛ بــا پا پيش ميكشه !

از تنگي چشم پيل معلومم شــد — آنانكه غني ترند محتاج ترند !

از تو حركت؛ از خدا بركت .

از حق تــا نا حق چهار انگشت فاصله اســت !

از خر افتاده؛ خرما پيدا كرده !

از خرس موئي؛ غنيمته !

از خر ميپرسي چهارشنبه كيه ؟!

از خودت گذشته؛ خدا عقلي بــه بچه هات بده !

از درد لا علاجي بــه خر ميگه خانمباجي !

از دور دل و ميبره؛ از جلو زهره رو !

از سه چيز بــايــد حذر كرد؛ ديوار شكسته؛ سگ درنده؛ زن سليطه !

از شما عباسي؛ از ما رقاصي !

از كوزه همان برون تراود كــه در اوست !  (( گر دايره كوزه ز گوهر سازند ))

از كيسه خليفه مي بخشه !

از گدا چــه يك نان بگيرند و چــه بدهند !

از گير دزد در آمده؛ گير رمال افتاد !

از ماست كــه بر ماست !

از مال پــس اســت و از جان عاصي !

از مردي تــا نامردي يك قدم اســت !

از من بدر؛ بــه جوال كاه !

از نخورده بگير؛ بده بــه خورده !

از نو كيسه قرض مكن؛ قرض كردي خرج نكن !

از هــر چــه بدم اومد؛ سرم اومد !

از هول هليم افتاد توي ديگ !

از يك گل بهار نميشه !

از ايــن گوش ميگيره؛ از آن گوش در ميكنه !

اسباب خونه بــه صاحبخونه ميره !

اسب پيشكشي رو؛ دندوناشو نميشمرند !

اسب تركمني است؛ هم از توبره ميخوره هم ازآخور !

اسب دونده جو خود را زياد ميكنه !

اسب را گم كرده؛ پي نعلش ميگرده !

اسب و خر را كــه يكجا ببندند؛ اگــر همبو نشند همخو ميشند !

استخري كــه آب نداره؛ اينهمه قورباغه ميخواد چكار ؟!

اصل كار برو روست؛ كچلي زير موست !

اكبر ندهد؛ خداي اكبر بدهد !

اگر بيل زني؛ باغچه خودت را بيل بزن !

اگر بــراي من آب نداره؛ بــراي تو كــه نان داره !

اگر بپوشي رختي؛ بنشيني بــه تختي؛ تازه مي بينمت بچشم آن وختي !

اگه باباشو نديده بود؛ ادعاي پادشاهي ميكرد !

اگه پشيموني شاخ بود؛ فلاني شاخش بآسمان ميرسيد !

اگه تو مرا عاق كني؛ منهم ترا عوق ميكنم !

اگر جراحي؛ پيزي خود تو جا بنداز !

اگه خدا بخواهد؛ از نر هم ميدهد !

اگه خاله ام ريش داشت؛ آقا دائيم بود !

اگه خير داشت؛ اسمشو مي گذاشتند خيرالله !

اگر داني كــه نان دادن ثواب اســت — تو خود ميخور كــه بغدادت خرابست !

اگه دعاي بچه ها اثر داشت؛ يك معلم زنده نمي موند !

اگه زاغي كني؛ روقي كني؛ ميخورمت !

اگه زري بپوشي؛ اگــر اطلس بپوشي؛ همون كنگر فروشي !

اگه علي ساربونه؛ ميدونه شترو كجا بخوابونه !

اگه كلاغ جراح بود؛ ماتحت خودشو بخيه ميزد .

اگه لالائي بلدي؛ چرا خوابت نميبره !

اگه لر ببازار نره بازار ميگنده !

اگه مردي؛ سر ايــن دسته هونگ ( هاون ) و بشكن !

اگه بگه ماست سفيده؛ من ميگم سياهه !

اگه مهمون يكي باشه؛ صاحبخونه براش گاو مي كشه !

اگه نخورديم نون گندم؛ ديديم دست مردم !

اگه ني زني چرا بابات از حصبه مرد !

اگه هفت تــا دختر كور داشته باشه؛ يكساعته شوهر ميده !

اگه هــمــه گـفـتـنـد نون و پنير؛ تو سرت را بگذار زمين و بمير !

امان از خانه داري؛ يكي ميخري دو تــا نداري !

امان ازدوغ ليلي ؛ ماستش كم بود آبش خيلي !

انگور خوب؛ نصيب شغال ميشه !

اوسا علم ! ايــن يكي رو بكش قلم !

اولاد؛ بادام اســت اولاد اولاد؛ مغز بادام !

اول بچش؛ بعد بگو بي نمكه !

اول برادريتو ثابت كن؛ بعد ادعاي ارث و ميراث كن !

اول بقالي و ماست ترش فروشي !

اول پياله و بد مستي !

اول ؛ چاه را بكن؛ بعد منار را بدزد !

اي آقاي كمر باريك؛ كوچه روشن كن و خانه تاريك !

اين تو بميري؛ از آن تو بميري ها نـيـسـت !

اينجا كاشون نـيـسـت كــه كپه بــا فعله باشه !

اين حرفها بــراي فاطي تنبون نميشه !

اين قافله تــا بــه حشر لنگه !

اينكه بــراي من آوردي؛ ببر بــراي خاله ات !

اينو كــه زائيدي بزرگ كن !

اين هفت صنار غير از اون چارده شي اســت !

اينهمه چريدي دنبه ات كو ؟!

اينهمه خر هست و ما پياده ميريم !

 

ضرب المثل ؛ ضرب المثل فارسي ؛ ضرب المثل ايراني ؛ ضرب المثل هاي ايراني

 

با آل علي هــر كــه در افتاد ؛ ور افتاد .

با اون زبون خوشت؛ بــا پول زيادت؛ يــا بــا راه نزديكت !

با ايــن ريش ميخواهي بري تجريش ؟

با پا راه بري كفش پاره ميشه؛ بــا سر كلاه !

با خوردن سيرشدي بــا ليسيدن نميشي !

باد آورده را باد ميبرد !

با دست پــس ميزنه؛ بــا پا پيش ميكشه !

بادنجان بم آفت ندارد !

بارون آمد؛ تركها بهم رفت !

بار كج بــه منزل نميرسد !

با رمال شاعر است؛ بــا شاعر رمال؛ بــا هــر دو هيچكدام بــا هرهيچكدام هــر دو !

بازي اشكنك داره ؛ سر شكستنك داره !

بازي بازي؛ بــا ريش بابا هم بازي !

با سيلي صورت خودشو سرخ نگهميداره !

با كدخدا بساز؛ ده را بچاپ !

با گرگ دنبه ميخوره؛ بــا چوپان گريه ميكنه !

بالابالاها جاش نيست؛ پائين پائين ها راش نـيـسـت !

بالاتو ديديم ؛ پائينتم ديديم !

با مردم زمانه سلامي و والسلام .

تا گفته اي غلام توام؛ ميفروشنت !

با نردبان بــه آسمون نميشه رفت !

با همين پرو پاچين؛ ميخواهي بري چين و ماچين ؟

بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد !

با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۹ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۶:۰۱:۲۸ توسط:myblog موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :