وبلاگ من وبلاگ من .

وبلاگ من

آشنايي با مريم حيدرزاده

مريم حيدرزاده

مريم حيدرزاده

زادروز : ۲۹ آبان ۱۳۵۶
پيشه : شاعر ؛ ترانه‌سرا ٬ نويسنده ؛ نقاش
مريم حيدرزاده متولد ۲۹ آبان ۱۳۵۶ نقاش ٬ نويسنده ٬ شاعر و ترانه‌سراي ايراني است.
مريم حيدرزاده كــه بينايي خود را بر اثر چند عمل جراحي در كودكي از دست داد؛ در اواخر دههٔ ۷۰ بــا نوشتن شعرهايي بــه سبك محاوره‌اي و بــا به‌كارگيري كلمات ساده و روان شهرت يافت. بسياري از خوانندگان داخل كشور و همچنين خوانندگان فارسي زبان در بيرون از ايران از ترانه‌هاي او در آهنگ‌هايشان استفاده‌كرده‌اند.

 

بيوگرافي مريم حيدرزاده

 

بيوگرافي مريم حيدرزاده

 

گفتگويي كوتاه بــا مريم حيدرزاده

متولد چــه سالي هستي:
مريم حيدرزاده: متولد ۲۹ آبان سال ۱۳۵۶ در بيمارستان شهداي تهران بــه دنيا آمدم.

از چــه سني شعر مي گفتي؟
مريم حيدرزاده: هميشه مادرم تعريف مي كــنــد كــه از سه , چهار سالگي جملاتي را كــه مي گفتم آخرشان يك شباهتي بــه هم داشت البته خودم كــه يادم نمي آيد. ولــي از ۸ سالگي يادم هست كــه شعر مي گفتم و شعرهايم را بــه كمك معلم هايم تصحيح مي كردم.

شروع كار حرفه ايت از كجا بود؟
مريم حيدرزاده: شروع كار حرفه اي من درسال ۷۵ بــا يك برنامه تلوزيوني بــه نام بــا طراوت بــه كارگرداني آقاي كاشاني بود كــه خيلي بــه ايشان سلام ميرسانم و تشكر مي كنم چــون بــراي من زحمات زيادي كشيدند. اجرا بخش عربي ايــن برنامه بــا من بود بعد اولين كتابم بــه نام پروانه ات خواهم ماند در ارديبهشت ۷۷ منتشر كردم. سال ۷۸ كتاب مال تمام من, سال ۷۹ تقصير من نبود, سال ۸۰ مجموعه نامه هاي عاشقانه , سال ۸۱ بــا تو يــا هيچ كس, سال ۸۲ ديگر ميذارمت كنار, سال ۸۳ مجموعه نثر ايــن نامه هايي كــه پاره كردي و پاييز ۸۳ كتاب اون يكي رو جز من.

اولين كاستي را كــه دكلمه كردي كدام بود؟
مريم حيدرزاده: انتشارات كتاب بــه پيشنهاد آقاي كاشاني كارگردان برنامه بــا طراوت بود. وقتي استقبال از ايــن برنامه را ديدند خيلي اصرار كــردنــد كــه كتاب منتشر كنم. بعد از آن هم پيشنهاد كــردنــد چــون سبك خواندنت بــا سبك هاي ديگر متفاوت اســت بهتر اســت اشعارت را بخواني ايــن طوري مخاطب بيشتري پيدا مي كني من هم اشعارم را در (( مثل هيچ كس)) اولين كاستي بود كــه دكلمه كردم و سال ۸۰ دومين كاستم بــه خاطر تولدت بــا آهنگسازي فريبرز لاچيني بود كــه فــقــط دكلمه من بود.

دوست داري كدام خواننده اشعارت را بخواند؟
مريم حيدرزاده: روي ايــن مسئله تعصب ندارم كــه كدام خواننده اشعار من را بخواند. ولــي هــر كس صدايش قشنگتر باشد و بــا اشعار من ارتباط برقرار كــنــد من بــا او همكاري مي كنم, ولــي خواننده اي كــه خيلي محبوب من اســت و بيشتر از هــمــه در كار كردن بــا ايشان راحت تر هستم آقاي عصار است, چــون بــه صدايشان علاقه مند هستم ولــي تــا بــه حال پيش نيامده بــا هم همكاري كنيم شايد بــه دليل متقاوت بودن سبك خواندنشان باشه و شعرهايي كــه انتخاب مي كــنــد بــا شعرهاي من فرق مي كند, ولــي خب خودشان مي دانند كــه من صدايشان را خيلي دوست دارم و حتما هم نبايد كــه شعرهاي من را بخوانند.!!

كدام اشعارت را بيشتر دوست داري؟

مريم حيدرزاده: هــمــه شعرهايم را دوست دارم, ولــي قشنگترين شعري كــه گفتم يك نامه بي جواب و سلام بهونه قشنگم بــراي زندگي بود كــه از هــمــه بيشتر دوستش دارم و از بين ترانه ها(نفرين ) آقاي چاووشي را دوست دارم. شعر من را خيلي زيبا خواندند و من از اينجا از ايشان تشكر مي كنم كار آقاي اعتمادي هم خوب است.

تنهايي را دوست داري؟
مريم حيدرزاده: آره , تنهايي را دوست دارم همان طور كــه مي دانيد اكثر شعرا عاشق تنها هستند؛ عاشق تنهايي ام , چــون هــر چيزي كــه خلوت آدم را بــه هم بزند و من را اذيت كــنــد از آن بيزارم. تنهايي نعمت بزرگي اســت و اكثر شبها شعر مي گويم, چــون بــا سكوتش سازگارتر هستم.

موضوعات شعرهايت را چگونه انتخاب مي كني؟
مريم حيدرزاده: ترجيح مي دهم موضوعي را كــه در خلوت خودم و در تنهايي ام بــه ذهنم مي رسد را بنويسم تــا اينكه در مورد چيزي كــه بــه من گفته مي شود, چــون هــر موضوعي كــه بــه آدم پيشنهاد شــود راحت مي شــود نوشت ولــي چيزي كــه بــه ذهن آدم بيايد دلنشين تر است.

چه شعراي ايراني را دوست داري؟
مريم حيدرزاده: حافظ از آن شاعرهايي اســت كــه من خيلي دوستش دارم و خيلي هم بــه فال حافظ اعتقاد دارم. هميشه بــراي كوچكترين كاري كــه بخواهم انــجـام بدهم فال حافظ مي گيرم. ما شبي دست بر آريم و دعايي مي كنيم/ غم هجران تو را چاره بــه جايي مي كنيم.
اشعار نيما, فروغ و مولانا را هم هــر روز مي خوانم.

از روحيات خودت بگو؟
مريم حيدرزاده: برعكس هــمــه از فصل بهار بدم مي آيد. عاشق پاييزم امــا ماه ارديبهشت را خيلي دوست دارم. گل سرخ و رنگ قرمز را دوست دارم از رنگ آبي متنفرم. از سفر كردن خوشم نمي آيد مگر قصدم كره ماه باشد. خيلي احساساتي و هيجاني هستم و بــه عشقي كــه دارم خيلي حسود و انحصار طلبم و در بدترين شرايط , نوشتن آرومم مي كند.

از چــه ورزشي خوشت مي ايد؟
مريم حيدرزاده: فوتبال و اسكي ورزشهاي مورد علاقه من است. شديدا طرفدار پرسپليسي هستم و پرسپوليسي ها را دوست دارم, ولــي متعصب ترين آنها علي انصاريان است. علاقه ام بــه پرسپوليس بــه حدي اســت كــه در بازي هاي مهم من بــه اردوي آنها مي روم .
از خارجي ها هم منچستر و رئال مادريد و ميلان ايتاليا تيم هاي خوبي هستند و بازي هايشان را دنبال مي كنم.

رشته اي را كــه انتخاب كردي دوست داري؟
مريم حيدرزاده: كلاس پنجم ابتدايي كــه بودم دوست داشتم پزشك بشوم ولــي در دوره دبيرستان تصميمم عوض شد. در دانشگاه رشته حقوق خواندم ولــي رشته ام را اصلا دوست ندارم.

از چــه فيلمي خوشت مي آيد؟
مريم حيدرزاده: بهترين فيلم من ليلا ساخته داريوش مهرجويي اســت ... بيشتر فيلم هايي كــه ساخته مي شــود فيلم هاي خوبي نيستند. بازيگرهاي مورد علاقه ام : ليلا حاتمي , علي مصفا, محمد رضا فروتن و عرب نيا هستند.

در آخر حرفي داري بگوييد؟
مريم حيدرزاده: آرزو مي كنم هــمــه بــه آرزوهايي كــه نرسيدند برسند.

 

اشعار مريم حيدرزاده

 

اشعار مريم حيدرزاده

 

اگه تو از پيشم بري سر بــه بيابون مي ذارم

هر چي گل شقايقه رو خاك مجنون مي ذارم

اگه تو از پيشم بري من خودم و گم مي كنم

به عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم

اگه تو از پيشم بري دل رو بــه دريا مي زنم

غرور خورشيد و بــا برف آرزوها مي شكنم

اگه تو از پيشم بري كار من آوارگيه

خلاصه شو واست بگم كــه آخر زندگيه

اگه بري شكايت تو رو بــه دريا ميكنم

شقايقاي عالم و من بي تو رسوا ميكنم

اگه تو از پيشم بري زندگي خاكستريه

فرداش يكي خبر مي ده دلت پيش ديگريه

اگه تو از پيشم بري شمعدونيا دق ميكنن

شكايت چشم تو رو بــه مرغ عاشق ميكنن

اگه بري پرستوها از زندگيشون سير ميشن

آهوا توي دام صياداي پير اسير مي شن

اگه بري دريا پر از اشك و نياز ماهياس

شباي شهرمون مثه چشماي عاشقت سياس

اگه بري يه شب تو خواب دريا رو آتيش مي زنم

نردبون آسمون و بــا هــر چي نوره مي شكنم

اگه بري پروانه ها شمعا رو خاموشن ميكنن

قنرياي قفسي دل و فراموش ميكنن

اگه بري پلك گلا از غم عشق تو تره

يكي مثه من دلش از چشماي تو بي خبره

اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته ميشه

يه دل بــا صد تــا آرزو از زندگي خسته ميشه

اگه بري مجنون ديگه از من و تو نميگذره

نرو بذار ببينمت باز از كنار پنجره

اگه بري من مي مونم بــا بازي هاي سرنوشت

كه من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد بــه بهشت

اگه بري بــه آسمون شب شكايت ميكنم

يه شب مي شينم بــا خدا تــا صبح خلوت ميكنم

اگه بري پرنده ها بر نمي گردن بــه لونه

بي تو كدوم پرنده اي راه خودش رو مي دونه

اگه تو از پشم بري تو ابرا غوغا ميكنم

براي مردن گلا بهونه پيدا ميكنم

اگه تو از پيشم بري ياسا ترك بر ميدارن

شبنما رو گل رز مگه حــتـي طاقت ميارن

اگه بري مردم منو بــه هم ديگه نشون مي دن

مي پرسن از همديگه كــه چي راجع من شنيدن

اگه بري هــمــه ميگن عشق من و تو هوسه

بمون بــا هم نشون بديم كــه عشق ما مقدسه

اگه بري مي لرزه فرهاد و ستون بيستون

به خاطر اونم شده تو تــا ابد پيشم بمون

اگه بري مي گن ديدي ايــن آخر و عاقبتش

ما هيچ كدوم و نمي خوايم نه رنج و ئنه محبتش

اگه بري نمي دونن شايد واست خوشبختيه

نمي دونن لذتت بعضي خوشيا تو سختيه

اگر چــه وقتي تو بري ديگه من و نمي بيني

اگه بخواي هم مي بــايــد تــا فصل محشر بشيني

اما تورو جوون خودت كــه از هــمــه عزيزتري

با يك نگاهت منو تــا اوون ور دنيا مي بري

اگه ميشه بري يه جا بــه آرزوهات برسي

يا كــه دور از چشماي من قلب تو دادي بــه كسي

برو منم بــا يد تو زندگي رو سر ميكنم

گاهي بــه اشتياق تو قلبم و پر پر ميكنم

عيدا كــه شــد عشق تو رو تو قلب هفت سين مي چينم

با اينكه رفتي باز تو رو كنار هفت سين مي بينم

غصه نخور دنياي ما سمبل بي وفاييه

هر چي من و تو مي كشيم تقصير آشناييه

راستي اگه بخواي بري ايــن جوري طاقت مي يارم

خودم بــايــد دست تو رو دست غربت بذارم

اگه بري دنبال تو ميام تــا اوج آسمون

اون وقت مي بينم هــمــه رو پــس تو نرو پيشم بمون

دلت مي خواد اگه يه روز بدون من مي رفتي يه جا

دنبال مهربونيات آواره شم تو كوچه ها

اگه بري يه وقت مي كي مي بيني مريم نداري

اون وقت بــايــد دسته گل و رو خاك مريم بذاري

اگه بري بيداي مجنون و پريشون مي كنم

سقف دل و بر سر آرزوها ويرون ميكنم

اگه بري اينجا يه دل بمون كــه صاحب اون مريمه

اگه بري دعاي من بازم مي ياد پشت سرت

من بــه فداي تو و عشق تو و فكر سفرت

سلام اي بي وفا ؛‌ اي بي ترحم

سلام اي خنجر حرفاي مردم

سلام اي آشنا بــا رنگ خونم

سلام اي دشمن زيباي جونم

بازم نامه مي دم بــا سطر قرمز

آخه ايــن بار شده من بــا تو هرگز

نمي خوام حالتو حــتـي بدونم

تعجب مي كني آره همونم

هموني كــه زموني قلبشو باخت

همون كــه از تو يك بت ؛‌ يك خدا ساخت

هموني كــه برات هــر لحظه مي مرد

كه ذكر نامتو بي جون نمي برد

همونم كــه مي گفتم نازنينم

بميرم امــا اشكاتو نبينم

همون كــه دست تو؛‌ مهر لباش بود

اگه زانو نمي زد غم باهاش بود

حالا آروم نشستم روي زانوم

ولي ديگه گذشت اون حرفا؛‌ خانوم

تعجب مي كني آره عجيبه

مي خوام دور شم ازت خيلي غريبه

خيال كردي هميشه زير پاتم؟

با ايــن نامرديات بازم باهاتم؟

برات كافي نبود حــتـي جوونيم

تموم شــد آره گم شــد مهربونيم

ديگه هــر چي كشيدم بسه دختر

نمي بينيم همو ايــن خوبه؛‌ بهتر

ديگه بسه برام هــر چي كشيدم

فريبي بود كــه من از تو نديدم

دروغي هست نگفته مونده باشه؟

كسي هست تو خيال تو نباشه؟

عجب حــتـي دريغ از يك محبت

دريغ از يك سر سوزن صداقت

دريغ از يك نگاه عاشقونه

دريغ از يك سلام بي بهونه

نه نفرينت چرا؛ ايــن رسم ما نيست

اگر چــه ايــن چيزا درد شما نيست

گل بيتا چرا اخمات توهم شد؟

چيه توهين بــه ذات محترم شد؟

ديگه كوتاه كنم بــا يك خداحافظ

كه عشق ما رسيد بــه سد هرگز

زندگي پر از سواله مي دونم

رسيدن بــه تو خياله مي دونم

تو ميگي يه روزي مال من ميشي

اما موندت محاله مي دونم

تو ميگي شبا دعامون مي كني

چشمه چات زلاله مي دونم

توي آسمون سرنوشت ما

ماه كامل مه لاله مي دونم

تو ميگي پرنده شيم بريم هوا

غصه ما دو تــا باله مي دونم

چشم من پر از غم نبودنت

دل تو پر از ملاله مي دونم

طاقتم ديگه داره تموم ميشه

صبر تو رو بــه زواله مي دونم

آره مي ري و نمي پرسي كــه اين

دل عاشق در چــه حاله مي دونم

اين روزا عادت هــمــه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه
اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فــقــط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فــقــط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه
اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه
اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه
اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و بــه ديگري سپردنه
اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه
اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه
جرم تمومشون فــقــط لذت آشناييه
اين روزا توي هــر قفس يكي دو تــا قناريه
شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه
اين روزا چشماي هــمــه غرق نياز شبنمه
رو گونه هــر عاشقي چند قطره بارون غمه
اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه
قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه
اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه
كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه
اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه
اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه
رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه
اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن
مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن
اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره
هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره

ديگر مرا بــه معجزه دعوت نمي كني

با من ز درد حادثه صحبت نمي كني

ديريست پشن پنجره ماندم كــه رد شوي

اما تو مدتي ست اجابت نمي كني

دلي كــه داده اي بــه من از ياد برده اي

گفتي ز باغ پنجره هجرت نمي كني

بيمار عشق توست پرستوي روح من

از ايــن مريض خسته عيادت نمي كني

باشد برو ولــي هــمــه جا غرق عطر توست

گرچه تو هيچ خرج صداقت نمي كني

يكبار از مسير نگاهم عبور كن

آنقدر دور گشته كــه فرصت نمي كني

گل هاي باغ خاطره در حال مردنند

به ياس هاي تشنه محبت نمي كني

رفتي بدون آن كــه خداحافظي كني

ديگر بــه قاب پنجره دقت نمي كني

امروز سيب سرخ رفاقت دلش گرفت

اين سيب را بــراي چــه قسمت نمي كني

يعني من از مقابل چشم تو رفته ام

اين كلبه را دوباره مرمت نمي كني

زيبا قرارمان هــمــه جا هــر زمان كــه شد

گرچه تو هيچ وقت رعايت نمي كني

اين روزا عادت هــمــه رفتن ودل شكستنه

درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه

اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه

گرداي رو آينه ها فــقــط غم زندگيه

اين روزا درد عاشقا فــقــط غم نديدنه

مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه

اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه

آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه

اين روزا آسمونمون پر از شكسته باليه

جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۶ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۴:۵۶:۵۴ توسط:myblog موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :