وبلاگ من وبلاگ من .

وبلاگ من

زندگينامه و بيوگرافي شيخ بهايي

شيخ بهايي

شيخ بهايي

 

شيخ بهاء الدين ؛ محمدبن حسين عاملي معروف بــه شيخ بهايي دانشمند بنام دوره صفويه است. اصل وي از جبل عامل شام بود. بهاء الدين محمد ده ساله بود كــه پدرش عزالدين حسين عاملي از بزرگان علماي شام بسوي ايران رهسپار گرديد و چــون بــه قزوين رسيدند و آن شهر را مركز دانشمندان شيعه يافتند؛ در آن سكني گزيدند و بهاءالدين بــه شاگردي پدر و ديگر دانشمندان آن عصر مشغول گرديد.

 

زندگينامه شيخ بهايي

 

زندگينامه شيخ بهايي

 

مرگ ايــن عارف بزرگ و دانشمند را بــه سال ۱۰۳۰ و يــا ۱۰۳۱ هجري در پايان هشتاد و هفتمين سال حياتش ذكر كرده اند.وي در شهر اصفهان روي در نقاب خاك كشيد و مريدان پيكر او را بــا شكوهي كــه شايسته شان او بود ؛ بــه مشهد بردند و در جوار حرم هشتمين امام شيعيان بــه خاك سپردند.

شيخ بهايي مردي بود كــه از تظاهر و فخر فروشي نفرت داشت و ايــن خود انگيزه اي بــراي اشتهار خالص شيخ بود.شيخ بهايي بــه تاييد و تصديق اكثر محققين و مستشرقين ؛ نادر روزگار و يكي از مردان يگانه دانش و ادب ايران بود كــه پرورش يافته فرهنگ آن عصر ايــن مرز و بوم و از بهترين نمايندگان معارف ايران در قرن دهم و يازدهم هجري قمري بوده است.

شيخ بهايي شاگرداني تربيت نموده كــه بــه نوبه خود از بزرگترين مفاخر علم و ادب ايران بوده اند؛ مانند فيلسوف و حكيم الهي ملاصدراي شيرازي و ملاحسن حنيفي كاشاني وعده يي ديگر كــه در فلسفه و حكمت الهي و فقه و اصول و رياضي و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشاني در آسمان علم و ادب ايران گرديدند كــه نه تنها ايران ؛بلكه عالم اسلام بــه وجود آنان افتخار مي كند. از كتب و آثار بزرگ علمي و ادبي شيخ بهايي علاوه بر غزليات و رباعيات داراي دو مثنوي بوده كــه يكي بــه نام مثنوي “نان و حلوا” و ديگري “شير و شكر” مي باشد و آثار علمي او عبارتند از “جامع عباسي؛ كشكول؛ بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعين و شرع القلاف؛ اسرارالبلاغه والوجيزه”. ساير تاليفات شيخ بهايي كــه بالغ بر هشتاد و هشت كتاب و رساله مي شــود همواره كتب مورد نياز طالبان علم و ادب بوده است.

تا كي بــه تمناي وصال تو يگانه

اشكم شــود از هــر مژه چــون سيل روانه

خواهد كــه سرآيد غم هجران تو يــا نه

اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

جمعي بــه تو مشغول و تو غايب زميانه

رفتم بــه در صومعه عابد و زاهد

ديدم هــمــه را پيش رخت راكع و ساجد

در ميكده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد

يعني كــه تو را مي طلبم خانه بــه خانه

روزي كــه برفتند حريفان پي هــر كار

زاهد ســوي مسجد شــد و من جانب خمار

من يار طلب كردم و او جلوه گه يار

حاجي بــه ره كعبه و من طالب ديدار

او خانه همي جويد و من صاحب خانه

هر در كــه زنم صاحب آن خانه تويي تو

هر جا كــه روم پرتو كاشانه تويي تو

در ميكده و دير كــه جانانه تويي تو

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو

مقصود تويي …كعبه و بتخانه بهانه

بلبل بــه چمن زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شــد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد

يعني هــمــه جا عكس رخ يار توان ديد

ديوانه منم ..من كــه روم خانه بــه خانه

عاقل بــه قوانين خرد راه تو پويد

ديوانه برون از هــمــه آئين تو جويد

تا غنچهء بشكفتهء ايــن باغ كــه بويد

هر كس بــه بهاني صفت حمد تو گويد

بلبل بــه غزل خواني و قمري بــه ترانه

بيچاره بهايي كــه دلش زار غم توست

هر چند كــه عاصي اســت ز خيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم بــه دم توست

تقصير “خيالي” بــه اميد كرم توست

يعني كــه گنه را بــه از ايــن نـيـسـت بهانه

“شيخ بهايي”
بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف بــه شيخ بهائي در سال ۹۵۳ ه.ق ۱۵۴۶ ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي بــه نام “جبع” يــا “جباع” مي زيسته و از نژاد “حارث بن عبدالله اعور همداني” متوفي بــه سال ۶۵ هجري از معاريف اسلام بوده است.

ناحيه “جبل عامل” همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده اســت و پيشوايان و دانشمندان شيعه كــه از ايــن ناحيه برخاسته اند؛ بسيارند. در هــر زمان؛ حــتـي امروزه فرق شيعه در جبل عامل بــه وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري بــه بعد ياري بسيار كرده و در ايــن مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نــيــز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.

بهاءالدين در كودكي بــه همراه پدرش بــه ايران آمد و پــس از اتمام تحصيلات؛ شيخ الاسلام اصفهان شد. چــون در سال ۹۹۱ هجري قمري بــه قصد حج راه افتاد؛ بــه بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق؛ شام و مصر رفت و پــس از ۴ سال در حالي كــه حالت درويشي يافته بود؛ بــه ايران بازگشت.

وي در علوم فلسفه؛ منطق؛ هيئت و رياضيات تبحر داشت؛ مجموعه تأليفاتي كــه از او بر جاي مانده در حدود ۸۸ كتاب و رساله است. وي در سال ۱۰۳۱ ه.ق در اصفهان درگذشت و بنابر وصيت خودش جنازه او را بــه مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند.

شخصيت ادبي شيخ بهايي

ـ بهائي آثار برجسته اي بــه نثر و نظم پديد آورده است. وي بــا زبان تركي نــيــز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف ۱۰۲۲ـ ۱۰۲۴)؛ اولين تذكره اي اســت كــه در زمان حيات بهائي از او نام برده است.

بهترين منبع بــراي گردآوري اشعار بهائي؛ كشكول اســت تــا جائي كــه بــه عقيده برخي محققان؛ انتساب اشعاري كــه در كشكول نيامده اســت بــه بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يكي بــه كوشش سعيد نفيسي بــا مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي؛ ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي كــه مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص ۹۴ ـ ۹۹) را هم نقل كرده است. بــا ايــن هــمــه هــر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست.

اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويات؛ غزليات و رباعيات است. وي در غزل بــه شيوه فخرالدين عراقي و حافظ؛ در رباعي بــا نظر بــه ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي بــه شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترك اشعار بهائي ميل شديد بــه زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام برد: «نان و حلوا يــا سوانح سفر الحجاز»؛ ايــن مثنوي ملمّع چنانكه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده اســت و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نــيــز تضمين كرده است. او ايــن مثنوي را بــه طور پراكنده در كشكول نقل كرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً بــه علت عدم مراجعه دقيق بــه كشكول متن ناقصي از ايــن مثنوي را ارائه كرده اند.

«نان و پنير»؛ ايــن اثر نــيــز بر وزن و سبك مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي ايــن مثنوي را كــه از نظر محتوا و زبان نزديكترين مثنوي بهائي بــه مثنوي مولوي است؛ بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و بــا آنكه آن را در اختيار داشته جز اندكي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نــيــز خود براساس محتوايش انتخاب كرده است.

«شير و شكر»؛ اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يــا مُتدارك است. در زبان عربي ايــن بحر شعري پيش از بهائي نــيــز مورد استفاده بوده است. « شير و شكر » سراسر جذبه و اشتياق اســت و علي رغم اختصار آن (۱۶۱ بيت در كليات؛ چاپ نفيسي؛ ص ۱۷۹ ـ ۱۸۸؛ ۱۴۱ بيت در كشكول؛ ج ۱؛ ص ۲۴۷ ـ ۲۵۴) مشحون از معارف و مواعظ حكمي است؛ لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبك و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»؛ «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نــيــز منسوب بدو دانسته اند كــه مثنوي اخير بــه گزارش مير جهاني طباطبائي (ص ۱۰۰) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد استقبال ديگر شعرا؛ كــه بيشتر از عالمان اماميه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي كــه در ديوان هاي چاپي آمده است؛ « رساله پند اهل دانش و هوش بــه زبان گربه و موش » است.

بهائي در عربي نــيــز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر اســت و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو؛ « الفوائد الصمديه » معروف بــه صمديه اســت كــه بــه نام برادرش عبدالصمد نگاشته اســت و جزو كتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميه است. اشعار عربي بهائي نــيــز شايان توجه بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم بــه « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در ۶۳ بيت اســت كــه هــر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نــيــز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يكي در وصف شهر هرات بــه نام « هراتيه يــا الزّهره » (كشكول؛ ج۱؛ص ۱۸۹ ـ ۱۹۴) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم بــه « رياض الارواح » (كشكول؛ ج۱؛ ص۲۲۵ ـ ۲۲۷) از وي باقي مانده است.

دوبيتيهاي عربي شيخ نــيــز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده كــه بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت بــه زيارت روضه مقدّسه معصومين عليه السلام است.

شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي ۱۱۱۰) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً بــا تدوين ديگري نــيــز بــه چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي؛ لُغَز و معمّاست.

از بررسي شيوه نگارش بهائي در اكثر آثارش؛ ايــن نكته هويداست كــه وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حــتـي در آثار فقهي اش ايــن هنر را بــه كار برده كــه نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »؛ است. ايــن سبك نويسندگي در « خلاصه الحساب؛ فوائد الصمّديه؛ تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشكاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل كوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي بــه عربي از وي بر جا مانده است. مانند:

« لغزالزبده » ( لغزي اســت كــه كلمه زبده از آن بــه دست مي آيد )؛ « لغزالنحو »؛ « لغزالكشّاف » ؛ « لغزالصمديه »؛ « لغزالكافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الكشكول؛ معروف بــه « كشكول شيخ بهائي» اســت كــه مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.

بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف اســت و آثار او كــه تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است؛ مورد توجه دانشمندان پــس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود بهائي نــيــز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است.

از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: « مشرق الشمسين و اكسير السعادتين» ( تأليف ۱۰۱۵)؛ كــه ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحكام) و حديث است. ايــن اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل ايــن تقسيم بندي است. از اثر مذكور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»؛ از نخستين و معروفترين رساله هاي علميه بــه زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحكام احكام الدّين » (تأليف ۱۰۰۷)؛ در فقه كــه تــا پايان صلوه نوشته اســت و در آن بــه شرح و تفسير بيش از يكهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت؛ صلات؛ زكات؛ خمس؛ صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع؛ مسائل فقهي هــر باب را بــه قسمي ابتكاري بر عدد دوازده تطبيق كرده است؛ خود وي نــيــز بر آن شرح نگاشته است.

« زبده الاصول » ايــن كتاب تــا مدتها كتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف ۹۹۵) معروف بــه اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف ۱۰۱۵) در اعمال و اذكار شبانه روز بــه همراه تفسير سوره حمد. ايــن اثر كم نظير كــه گفته مي شــود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.

« حدائق الصالحين » (ناتمام)؛ شرحي اســت بر صحيفه سجاديه كــه هــر يك از ادعيه آن بــا نام مناسبي شرح شده است. از ايــن اثر تنها الحديقه الهلاليه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفه سجاديه) در دست است.

« حديقه هلاليه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده اســت كــه ساير شارحان صحيفه از جمله سيد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالكين از آن بسيار استفاده كرده اند. همچنين فوائد و نكات ادبي؛ عرفاني؛ فقهي و حديثي بسيار در ايــن اثر موجز بــه چشم مي خورد.

خدمات شيخ بهائي

در عرف مردم ايران؛ شيخ بهائي بــه مهارت در رياضي و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم بــه همين صفت معروف است؛ چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را بــه او نسبت مي دهند. و نــيــز شاخصي بــراي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يــا بــه اصطلاح فني؛ ساعت آفتاب يــا صفحه آفتابي و يــا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد ش-ا-ه سابق) در اصفهان هست كــه مي گويند وي ساخته است.

در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نـيـسـت و بهترين نمونه كــه هنوز در ميان است؛ نخست تقسيم آب زاينده رود بــه محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه اســت كــه معروف اســت هيئتي در آن زمان از جانب ش-ا-ه عباس بــه رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي بــا منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هــر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كــه هنوز بــه همان ترتيب معمول اســت و اصل طومار آن در اصفهان هست.

ديگر از كارهاي علمي كــه بــه بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان اســت كــه بــه نام قنات زرين كمر؛ يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران اســت و از مظهر قنات تــا انتهاي آبخور آن ۹ فرسنگ اســت و بــه ۱۱ جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شــود و طرح ريزي ايــن كاريز را نــيــز از مرحوم بهائي مي دانند.

ديگر از كارهاي شيخ بهائي؛ تعيين سمت قبله مسجد امام بــه مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن بــه يك سلسله اختلاف نظر بود كــه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع بــه تشخيص قبله عراقين در مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.

يكي ديگر از كارهاي شگفت كــه بــه بهائي نسبت مي دهند؛ ساختمان گلخن گرمابه اي كــه هنوز در اصفهان مانده و بــه حمام شيخ بهائي يــا حمام شيخ معروف اســت و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك بقعه معروف بــه درب امام واقع اســت و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كــه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كــه بــا شمعي گرم مي شــد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تــا مدتهاي مديدهمچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شــد و خود گفته بود كــه اگــر روزي آن فضا را بشكافند؛ شمع خاموش خواهد شــد و گلخن از كار مي افتد و چــون پــس از مدتي بــه تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند؛ فوراً شمع خاموش شــد و ديگر از آن پــس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منارجنبان اصفهان كــه هم اكنون نــيــز پا برجاست بــه او نسبت داده مي شود.

استادان شيخ بهائي

آن طور كــه مؤلف عالم آرا آورده است؛ استادان او بجز پدرش از ايــن قرار بوده اند: “تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف بــه حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و بــه تصنيف كتاب پرداخت.”

“مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كــه صحيح بخاري را نزد او خوانده است.”

علاوه بر استادان فوق در رياضي؛ “بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كــه از رياضي دانان عصر خود بوده نــيــز درس خوانده است.”

 

اشعار شيخ بهايي

 

اشعار شيخ بهايي

 

هرگز نرسيده‌ام من سوخته جان؛

روزي بــه اميد

وز بخت سيه نديده‌ام؛ هيچ زمان؛

يك روز سفيد

قاصد چو نويد وصل بــا من مي‌گفت؛

آهسته بگفت

در حيرتم از بخت بد خود كــه چــه سان؟

اين حرف شنيد

شيخ بهايي

ز مغروري كلاه از سر شــود دور

مبادا كس بــه زور خويش مغرور

بسا دهقان كــه صد خرمن بكارد

ز صد خرمن يكي را برندارد

شيخ بهايي

اين راه زيارت است؛ قدرش درياب

از شدت سرما؛ رخ از ايــن راه متاب

شك نـيـسـت كــه بــا عينك ارباب نظر

برفش پر قو باشد و خارش؛ سنجاب

/////////////////////

دي پير مغان؛ آتش صحبت افروخت

ايمان مرا ديد و دلش بر من سوخت

از خرقهٔ كفر؛ رقعه‌واري بگرفت

آورد و بر آستين ايمانم دوخت

از شيخ بهايي

هر يك از موجود؛ بــا طوري وجود

بهر او موجود شد؛ انسان نمود

بود امر ممكني از ممكنات

در ازل ممتاز از غيرش بــه ذات

بود امــا بودني علمي و بس

حد علم ارچه نشد مفهوم كس

مأخذ كل؛ قدرت بي‌منتهي است

بي‌كم و بي‌كيف و أين و متي است

داشت از حق؛ بهر حق را هم ظهور

خواهي ار تمثيل وي؛ چــون ظل و نور

ظل؛ قدرت بود؛ كل؛ قبل الوجود

هم ز حق؛ از بهر حق معلوم بود

چون معانيشان ز يكديگر جداست

گر تو ماهياتشان خواني؛ رواست

زانكه ماهيت ز ماهو مشتق است

زان بــه هــر يك صدق؛ تشبيه حق است

آنچه مي‌گويم؛ هــمــه تقريب دان

نيست جز تقريب در وسع بيان

اين بيانات و شروح؛ اي حق شناس

جمله تمثيل و مجاز اســت و قياس

وه! چــه نيكو گــفــت داناي حكيم

از پي تمثيل قدوس و قديم:

اي برون از فكر و قال و قيل من

خاك بر فرق من و تمثيل من
از شيخ بهايي

شيخ بهايي :

ساقيا بده جامي زان شراب روحاني
تا دمي بياسايم زين حجاب ظلماني

بهر امتحان اي دوست ؛ گر طلب كني جان را
آن چنان برافشانم ؛ كز طلب خجل ماني

بي وفا نگار من مي كــنــد بــه كار من
خنده هاي زير لب ؛ عشوه هاي پنهاني

دين و دل بــه يك ديدن باختيم و خرسنديم
در قمار عشق اي دل كي بود پشيماني

ما ز دوست غير از دوست ؛ مقصدي نمي خواهيم
حور و جنت اي زاهد! بر تو باد ارزاني

رسم و عادت رنديست از رسوم بگذشتن
آستين ايــن ژنده ؛ مي كــنــد گريباني

زاهدي بــه ميخانه سرخ روي ز مي ديدم
گفتمش مبارك باد بر تو ايــن مسلماني

زلف و كاكل او را چــون بــه ياد مي آرم
مي نهم پريشاني بر سر پريشاني

خانه‌ي دل ما را از كرم ؛ عمارت كن
پيش از آنكه ايــن خانه رو نهد بــه ويراني

ما سيه گليمان را جز بلا نمي شايد
بر دل بهايي نه هــر بلا كــه بتواني

معروفترين و بهترين شعر شيخ بهايي :

همه روز روزه بودن؛‌ هــمــه شب نماز كردن

همه ساله حج نمودن؛ سفر حجاز كردن

ز مدينه تــا بــه كعبه؛ سر و پا برهنه رفتن

دو لب از بــراي لبيك؛ بــه وظيفه باز كردن

به مساجد و معابر؛ هــمــه اعتكاف جستن

ز ملاهي و مناهي هــمــه احتراز كردن

شب جمعه‌ها نخفتن؛‌ بــه خداي راز گفتن

ز وجود بي نيازش؛ طلب نياز كردن

به خدا كــه هيچ كس را؛ ثمر آنقدر نباشد

كه بــه روي نااميدي در بسته باز كردن

شيخ بهايي

همه روز روزه بودن ؛ هــمــه شب نماز كردن

همه ساله از پي حج سفر حجاز كردن

شب جمعه ها نخفتن بــه خداي راز گفتن

ز وجود بي نيازش طلب نياز كردن

پي طاعت و زيارت بــه نجف مقيم گشتن

به مضاجع و مراقد سفر دراز كردن

به مساجد و معابد هــمــه اعتكاف جستن

ز ملاهي و مناهي هــمــه احتراز كردن

به خدا قسم كــه كس را ثمر آن قدر نبخشد

كه بــه روي مستمندي در بسته باز كردن

شعر از : شيخ بهايي

تا كي   به  تمناي     وصال    تو  يگانه

اشكم شــود از هــر مژه چــون سيل روانه

خواهد بسر آيد غم    هجران تو  يــا نه؟

اي تير غمت را   دل    عشاق  نشانه

جمعي بــه تو مشغول و تو غايب زميانه

شيخ بهائي


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۷ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۸:۳۸:۳۱ توسط:myblog موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :